بمنظور اعمال مدیریت موثر و ارتباط موثر كاركنان و مدیریت در سازمانها موارد مطروحه زیر قابل توجه می باشد .
1) توان رهبر سطح كارآیی او را تعیین می نماید در این رابطه استعداد بالقوه سازمان نیز مشخص می شود . رهبر فرصت تازه بوجود می آورد . بدون رهبری در سازمان موفقیتی حاصل نمی شود . در حقیقت كارائی سازمانی و فردی بستگی به قدرت رهبری دارد . از طرفی در سازمان همیشه افراد موفق و باهوشی یافت می شوند كه می توانند تا آن حدی پیش روند كه محدودیتهای توان رهبری ایشان اجازه می دهد .
2) میزان حقیقی توانایی رهبری درجه نفوذ رهبر است نه بیشتر و نه كمتر . در سازمانها هر كسی رهبر نمی شود اما ممكن است یك رهبر ظهور نماید هنگامیكه از فردی تبعیت می كنند و كاركنان كنجكاوانه كه وی چكار می كند مطمئن باشید كه رهبری ممتاز وجود دارد در حقیقت رهبر راه نفوذ بر قلبهای كاركنان است رهبری اكتسابی نیست تنها چیزی كه یك عنوان می تواند به همراه بیاورد اندكی زمان است كه در آن فاصله می توان میزان نفوذ رهبر را در دیگران ملاحظه نمود در رابطه با رهبری پنج اصل وجود دارد افسانه مدیریت ، افسانه تجارت پیشگی ، افسانه دانش ، افسانه پیشگامان ، افسانه مقام باید برای دست یافتن به رهبری در سازمان زحمت زیادی كشید .
3) رهبری با گذشت روزها و در طی زمان شكل می گیرد نه در یك روز بلكه با توجه به فرآیند و یا پیشرفت تدریجی و مداوم قابل تشكیل می باشد . رهبری مانند سرمایه گذاری است و بهره مركب به آن تعلق می گیرد . رهبر شدن تا حد زیادی مانند سرمایه گذاری موفقیت آمیز در بازار سهام است اگر امید به این باشد كه یك روز ثروتمند شویم احتمال موفقیت وجود نخواهد داشت اصولاً رهبران می آموزند ، رهبری چهار مرحله دارد تا زمانی كه رهبر از ناآگاهی خــــود بی اطلاع است رشد نخواهد داشت و در مرحله ای نیز آگاه بودن به نادانی خود گام بزرگی برای شناخت حقایق می باشد در مرحله ای نیز رهبر رشد می كند و می داند كه نتیجه می دهد و در نهایت برای رسیدن به رهبری حركت می نمایـد و می آموزد . رهبر اصولاً مرد عمل است از طرفی هیچ موفقیتی یك شبه بدست نمی آید مگر در سایه تلاش و زحمت رهبری در سازمان كه با تلاش خویش سازمان را متحول نماید .
4) هر كسی می تواند سكاندار كشتی باشد اما برای تعیین مسیر حركت كشتی و یا سازمانها رهبر لازمست . اصولاً رهبر مسیر حركت سازمان را طراحی می كند و در این زمینه به قانون هدایت می بایستی توجه شود . هدایت گران قبل از آغاز حركت تمام جوانب مسیر را در نظر می گیرند . رهبر كسی است كه پیش از دیگران می بیند ، فـراتر از آنچه كه دیگران می بینند و قبل از دیگران می بیند رهبر معمولاً بر اساس تجارت گذشته خود تصمیم گرفته و به آنچه دیگران می گویند گوش فرا می دهد از طرفی اوضاع سازمانی را بررسی و آزمایش و نتیجه گیریها را از روی اعتماد به نفس و واقع بینانه كنترل می نماید از طرفی بسیار مشكل است كه بین خوش بینی و واقع بینی ، درك شهودی و برنامه ریزی ، اعتماد به نفس و واقعیت تعادل ایجاد نمود اما لازمه وجود آن یك رهبر هدایت گر اثربخش باشد آنست كه این تعادل را برقرار سازد . اصولاً رمز قانون هدایت توسط رهبرآمادگی است و موانع اصلی یك برنامه ریزی موفق ترس از تغییر ، غفلت از ناآگاهی ، عدم اطمینان از آینده ، عدم قدرت تخیل هستند و این اندازه پروژه نیست كه قبولی ، حمایت و موفقیــت آن را تعیین می كند بلكه این توان رهبری است كه تعیین كننده است .
5) وقتی كه رهبر واقعی صحبت می كند ، همه گوش فرا می دهند ، رهبر واقعی قدرت را نگاه دارد نه فقط مقام را ، قدرتمند بودن در ادعای قدرت نیست بلكه در این است كه قدرتمند باشید دیگر نیازی به ادعای آن نیست اگر اختلافی بین آنكه جلسه ای را رهبری می كند و آنكه مردم را رهبری می كند شخصی كه جلسه را رهبری می كند رهبر واقعی نیست در چشم مردم رهبر دیده می شود معیار رهبری نقطه شروع رهبری نیست بلكه نقطه اختتام آنست گواه رهبری فرد در پیروان اوست رهبر دارای منش و دانش و اطلاعات و بینش و بصیرت ، درك و بینش شهودی و سابقه همكاری كه دارای موفقیت اقدامات در گذشته می باشند بوده مردم به یك سخنران گوش می دهند نه ضرورتاً به این دلیل كه حقیقتی در پیام ارتباطی او می باشد بلكه به این دلیل كه برای سخنگو احترام قائل هستند .
6) پایه و اساس رهبری اعتماد است نباید مشكل در تصمیمات باشد تا مشكل رهبری وجود داشته باشد هر موفقیت نتیجه اعتماد می باشد وقتی نوبت رهبری می رسد نمی توانید میان بر بزنید حتی اگر مدت مدیدی باشد كه افراد خود را رهبری نموده باشید برای ایجاد اعتماد یك رهبر خصوصیات زیر را از خود نشان دهد ، لیاقت ، ارتباط و شخصیت ، شخصیت ارتباط را بطور مداوم برقرار می نماید شخصیت اعتماد را ممكن می سازد و این اعتماد است كه رهبری را میسر می سازد و در یك كلام این قانون پایه استوار است هیچ فردی نمی تواند به ماورای حدود تواناییهای شخصیتی خود صعود كند رهبران احترام را با تصمیم گیریهای منطقی ، اقرار به اشتباهات و ارجح دانستن خیر و مصلحت زیر دستان و سازمانشان بر مسائل شخصی خویش كسب می نمایند .
7) طبعاً مردم از رهبرانی پیروی می كنند كه از خودشان قویتر هستند یك رهبر بولادین بوده و احترام او رو به افزایش می باشد . رهبری حدس و گمان نیست هر قدر یك رهبری دارای توانایی بیشتری باشد سریعتر رهبری و یا عدم رهبری را در دیگران خواهد شناخت رهبر باید بداند كه می داند و قادر باشد كه مسائل را بطور همه جانبه برای آنهایی كه در اطراف او هستند روشن كند او می داند بزرگترین امتحان برای صحت اندازه گیری احترام هنگامی انجام می شود كه یك رهبر تغییر اساسی در سازمان بوجود می آورد .
8) رهبران هر چیزی را با تعصب و جهت گیری رهبرانه ارزیابی می كنند بهترین رهبران رهبری می كنند و پاسخ می دهند و این شم بر آگاهی استوار است یك رهبر باید هر موقعیتی را پیش بینی كند و بطور غریزی و بر اساس شم خود بازی مناسب با آن موقعیت را طراحی نماید افراد برای برانگیخته شدن به یك هدف نیازمندند توانایی فطری و مهارتهای آموخته شده باعث می شود امور مسائل رهبری در رهبران پیشرفتی ناگهانی داشته باشند رهبران مسیرها و انحراف و موانع را پیش بینی نموده و افكار افراد را می خوانند رهبرانی كه می خواهند موفق شوند دارائیها و منابع خود را برای نفع سازمان به حداكثر می رسانند رهبری پیش از آنكه علم باشد هنر است .
9) افرادی كه جذب می كنید به این كه رهبر چه كسی هستید بستگی دارد آنهایی كه استخدام می شوند توسط خواست رهبر تعیین نمی شوند بلكه آنچه آنها را تعیین می كند اینست كه خود آنها چه كسی هستند . ممكن است كه رهبر بجای افرادیكه با او شباهتهایی دارند عده ای را استخدام كند كه با او متفاوتند اما این افراد آنهایی نخواهند بود كه بطور طبیعی جذب او شوند اگر فكر می كنید كه پیروان رهبر منفی هستند اول بهتر است كاركنان نگرش خود را مورد بررسی قرار دهند . هر چه رهبر بهتر باشد رهبران بهتری را جذب خواهد نمود .
10) قبل از این كه رهبران از پیروان خود همكاری بخواهند در قلب آنها نفوذ می كنند هرگز قادر نخواهید بود كه مردم را بعمل وادارید مگر آنكه ابتدا احساسات آنان را تحریك كنید قلب از فكر مهمتر است هر چه ارتباط و اتصال بین افراد قوی تر باشد احتمال بیشتری وجود دارد كه پیرو بخواهد به رهبر كمك كند برای ارتباط با افراد یك گروه با آنها بصورت فردی ارتباط برقرار كنید و این وظیفه رهبر است كه همیشه گام اول را در ایجاد ارتباط بردارد .
11) ظرفیت رهبری هر فردی را افرادی كه از همه بوی نزدیكترند تعیین می كنند و در همین راستا هر چقدر هم كه در جهت بالا بردن ظرفیت رهبری رهبران رده های پائین تر تلاش شود آنها هرگز قادر نیستند كه سازمان را به آن نقطه ای كه باید برسانند سوق دهند بدیهی است زمانی كه افراد مناسب و شایسته ای در سازمان فعالیت دارند ظرفیت رهبری به سرعت بالا می رود .
12) فقط رهبرانی قوی كه اعتماد به نفس دارند به دیگران قدرت تفویض اختیار می نمایند بهترین مدیر كسی است كه قادر است افرادی خوب را برای كارایی كه می خواهند انجام شود انتخاب كند و آنقدر خوددار باشد تا از مداخله در كارهایی كه آنها انجام می دهند پرهیز نماید میزان توانایی افراد توسط توانایی تفویض قدرت راهبران آنها تعیین می شود رهبری با بالا بردن قدرت دیگران اعتبار و شخصیت خواهد داشت وقتی قدر و منزلت دیگران را پائین می آید قدر و منزلت رهبر نیز پائین می آید .
13) فقط یك رهبر است كه می تواند رهبر دیگری پرورش دهد رهبران اصولاً دارای توانایی و استعداد الهی ، مبارزه با بحرانها و تاثیر و نفوذ در رهبران دیگر را نیز دارند .
14) مردم قبل از اینكه به بصیرت و بینش رهبر ایمان آورند بخود رهبر ایمان می آورند . رهبر اول از همه رویا و بعد مردم را می یابد و مردم اول رهبر و بعد رویا را می یابند مردم از رهبران ارزشمندی پیروی می كنند كه اهداف با ارزشی را پیش می برند .
15) رهبران راهی برای پیروزی تیم خود می یابند رهبران پیروز احساس می كنند كه انتخاب شكست بجای پیروزی كاملاً غیر قابل قبول است بنابراین همیشه این تصور را دارند كه چه كنند تا پیروز شوند و بعد با تمام امكانات و قوا تصمیم خود را دنبال می نمایند . در مواقع فشار و مشكلات زیاد رهبران بزرگ بیشترین سعی خود را برای موفقیت مصروف می دارند و هر آنچه را كه بالقوه در اختیار دارند به معرض نمایش می گذارند رهبرانی كه قانون پیروزی را در عمل پیاده می نمایند در برنامه خود هیچ انتخاب دومی در برابر انتخاب اول خود یعنی پیروزی قرار نمی دهند .
16) انگیزه بزرگ بهترین دوست رهبر است مبارزه با موج ناآرامی از انگیزه منفی است رهبران همیشه راهی را برای شروع كارها خواهند یافت رهبران نسبت به گسترش انگیزش در سازمان اقدام نمایند اصولاً انگیزه به زیردستان كمك می نماید كه بهتر از آنچه كه از آنها انتظار میرود عمل نمایند انگیزه قوی ترین عامل تغییر است .
17) رهبران می دانند كه فعالیت لزوماً موفقیت نیست : یك رهبر كسی است كه از بلندترین درختان بالا می رود تمام موقعیتها را در نظر می گیرد و فریاد می زند جنگل را اشتباه آمده ام سه عنصر كلیدی رهبری نیاز ، بازده بیشتر در سازمان ، سود و پاداش ، شناخت اولویتها در رهبری حائز اهمیت است .
18) رهبر برای اینكه صعود كند باید ضرر را تحمل نماید و از خود نیز بگذرد رهبری برای نجات سازمان اقدام می نماید و می بایستی از منافع خود نیز بگذرد رهبری زمانی كه راه حل دیگری وجود ندارد باید یكبار دیگر از خود گذشتگی به خرج دهد رهبری یعنی ارائه الگو هرگاه خود را در موقعیتی بیابید كه رهبری گروهی را بعهده دارید زیردستان شما همه كارها و حركاتتان را تقلید خواهند نمود در حقیقت از خود گذشتگی در رهبری فرآیندی است در حال جریان و مداوم و بهایی نیست كه آنرا یكباره پرداخت نمایند رهبران باید از خود بگذرند تا به مقامات بالاتر برسند پس برای ادامه كار خود باید بیش از پیش از خود بگذرند هر چه مردم بخواهند به سطوح بالاتری از رهبری دست یابند باید از خود گذشتگی بیشتری داشته باشند .
19) اینكه چه زمانی رهبری كنیم همان اندازه حائز اهمیت است كه چه بكنیم و به كجا برسیم اگر یك رهبر مكرراً نشان دهد كه قضاوت ضعیفی دارد حتی در مسائل بسیار پیش پا افتاده و كوچك ، مردم فكر می كنند كه واقعاً در انتخاب او به عنوان رهبر مرتكب اشتباه شده اند . زمانی كه رهبر شایسته است و مناسبت زمانی نیز وجود دارد نتایجی باور نكردنی حاصل می شود .
20) برای رشد بیشتر سازمان زیردستان را رهبری كنید و برای چند برابر كردن رشد سازمان رهبران را رهبری كنید . رمز رشد و موفقیت در رهبری است هر رهبری كه از قانون رشد انفجاری و فزاینده استفاده نماید زیردست بنوع ریاضیات یك رهبر تغییر می نماید رهبر ممكن است از راه دور پرورش یابد .
21) ارزش بجا ماندگی یك رهبر توسط چگونگی جانشینی او اندازه گیری می شود رهبری یكی از چیزهایــی است كه نمی توان آنرا به كسی محول نمود و یا باید آنرا اجرا نمود و یا از آن كناره بگیرید رهبرانی هستند كه برای سازمان خود میراث جانشینی باقی گذاشته و با دیدی وسیع و آینده نگری رهبری می نمایند رهبر ممكن است فرهنگ خلق نماید رهبر در هنگام ترك سازمان با صداقت و درستی آنرا ترك می نماید فقط زمانی كه رهبر چنان عمل كند كه سازمان او كارهای بزرگی را بدون حضور او انجام دهد در آن صورت است كه ارثی از او باقی خواهد ماند بهرحال موفقیت و یا ناكامی در هر كاری به رهبری بستگی دارد .
هنر مدیریت اثرگذار
یك مدیر اثرگذار دارای شاخصهای زیر می باشد .تاثیر هنــر مدیریت اثرگذاری بر روحیه كاركنان بسیار دارای اهمیت می باشد .
1- استفاده از زبان بعنوان رمز موفقیت در مدیریت اثرگذار می باشد .
2- نفوذ از قدرت چشم و گفتار بیصدا و ارتباط با كاركنان در این زمینه موثر می باشد .
3- مدیریت اثرگذاری نوعی بازی است بعبارتی اثرگذاری خود ایجاد انگیزه در كاركنان می نماید مدیریت اثرگذار موجب افزایش راندمان كار می شود مدیریت اثرگذار ریا نمی كند در حقیقت مدیریت اثرگذار بطور آشكار عمل می كند .
4- یك مدیر از نشانه های دست و سرو سایر نشانه ها بنحو مطلوبی استفاده نموده و موفقیت سازمان را تضمین می نماید در استفاده از كلام نیز با زیبایی سخن می گوید ، جهش ابرو ، جلوگیری از سوء استفاده از برخورد چشمی و گفتار ، نحوه نگاه كردن در صورت و افزایش قدرت نگاه در رفتار سازمان بسیار موثر می باشد .
5- مدیریت والدین در خانواده با نوازش فرزندان همراه باشد تا اثرگذار باشد .
6- در مذاكرات مدیر ارتباط دوستی قدرت اثرگذاری وی را نشان می دهد .
7- اهمیت عزت نفس در مدیر بسیار حائز اهمیت است / قواعد طلایی بالا بردن عزت نفس در كاركنان باید تقویت شود .
8- مدیران می بایستی از عصبانیت پرهیز نمایند و با برخورد دلخواه تصویر مناسب رفتاری را ارائه نمایند .
9- مدیریت عاشق خود و كاركنان باشد در این زمینه آموزش خود شیفتگی تهیه گردد .
10- خیلی از مردم از ظاهر خود متنفرند لذا شرایطی فراهم آید كه از تظاهر نمودن در سازمان پرهیز گردد .
11- تلاش شود كه تصویری ماندگار در اذهان همه باقی بماند .
12- ورزش نمودن برای روحیه مدیر و كاركنان بسیار موثر می باشد .
13- خودسازی در ابعاد دینی و مذهبی مورد تاكید قرار گیرد .
14- ایجاد آرامش فكری و افكار آرام در زمینه اجرای مدیریت حائز اهمیت است . تصور كنید كه در یك میدان مبارزه قرار دارید برای موفقیت در گفتار بیصدا و آرامش فكری اقدام گردد .
15- انتقال مفاهیم و گرایشهای ذهنی بنحو مطلوبی انجام و با خنده رویی و خوشحالی مشكلات سازمان و افراد رفع گردد زبان اسرارآمیز خنده ها مهم است مسائل شخصی و برخوردهای نزدیك نیز بایستی كنترل شده باشد .
16- برخوردها به احوال پرسی مبدل شود . در این زمینه جهت گیری برقراری تماس ، مشاركت ، جدایی ، دور شدن ، برخورد از نزدیك و مذاكره با كاركنان مهم است ، قدرت نهفته در دست دادن بطور كل گرم كردن دست با استفاده از تصورات ذهنی می باشد ، دست دادن به همكاران نیز قابل ارزیابی می باشد و شیوه های دست دادن مهم است .
17-مدیریت و كاركنان از نقص قوانین در سازمان پرهیز نمایند .
18-همكاری در سازمان بین واحدهای سازمانی و مسئولین ، مدیران دارای اهمیت است .
19-شخصیت انسانی در سازمان در بین مدیر و كاركنان حفظ شود با فصیح صحبت نمود و عاشق و خلاق بود از تندگویی و بزدلی پرهیز شود .
20-نگاه و مصاحبه در بین كاركنان سازمان مطلوب باشد .
21-رمز موفقیت آمیز یك نمایش قدرت در توانایی كاركنان یك سازمان در كنترل زمان و فضای شخص مقابل نهفته است.
22-فضای مناسبی جهت استقرار نیروها در سازمان تدارك دیده باشد .
پیشنهادات موثر برای مدیریت موثر
در این رابطه موارد زیر را توصیه می نماید .
كاری كنید كه رویای همگان به واقعیتها تبدیل شوند .
انتقال رویا به دیگران مسئله ای ساده نیست چون رویاها ذاتاً پدیده ای شخصی و منحصر به همان شخص می باشند آن چنان بایستی بر قلب و روح و فكر و اندیشه كاركنان تسلط پیدا نمود كه با تحریك احساسات كاری موفق ارائه نمایند اصولاً خلاقیت زنده نتیجه رویا پروری است . پناه بردن به خیال پردازی باعث تقویت همكاری است ایده های خوب تا حصول عمل پیگیری نمایند بهتر است باورش كنید .
ایمان به نوآوری و خلاقیت
برخی از مدیران نوآوری را سراپا مضر می دانند بعضی ها تصور می نمایند كه اگر قرار است نوآوری و خلاقیت را در سازمان حاكم كنیم سازمان را می بایستی با انقلابی روبرو نمائیم لذا اینگونه نیست لازمست كه در رابطه با نحوه تولید ، ارائه خدمات و فرایندها را با تولید محصولات ، نوآوری محصولات اقدام نمایند در حقیقت باید به نوآوری و خلاقیت ایمان بیاوریم بصیرت مشترك در بین كاركنان سازمان نیز دارای حائز اهمیت می باشند .
شما هرگز مشتری نیستید بلكه همیشه میهمانان ما می باشید .
محصول را برای خود كاركنان در سازمان تولید نمی نمائیم بلكه باید از خواسته های مردم آگاهی داشت و تولید را برای آنها انجام داد باید به مشتری ارزش داد و برای مشتری ارزش قایل شد . لازمست انواع خوشامدگوئیها برای مشتریان امتحان كنیم معهذا شیوه اخذ موفقیت در برقراری ارتباط واحدهای كاركنان با هم و مدیریت سازمان با كاركنان بسیار مهم می باشد . باید نقش خویش را در رفتار با مشتری بنحو مطلوبی ایفاد نمود بعبارتی حل مشكلات مشتریان فوری از ایجاد نوآوری خواهد بود . روش عالی و خدمات عالی را به مشتری می بایستی ارائه نمائیم .
همه برای یكی و یكی برای همه
معمولاً دستها ، قلبها و افكار بسیاری بر كار مشخصی كه از سوی فردی ارائه می گردد تاثیر می گذارند بهر حال یك دقت اجمالی روحیه بخش ضروری است . باید به روند فعالیتهای یك سازمان جان تازه ای بخشید جهت موفقیت در سازمان لازمست تلاش همه جانبه ای انجام پذیرد باید در دیدگاه اصلی اهداف سازمان همه سهیم باشند و مشاركت و مسئولیتها را گسترش دهیم مشاركت متضمن سعادت است كیفیت محصول را باید با بازسازی كامل آن از طریق مشاركت صورت داد .
تمرین ، تمرین و كار و تلاش
رشد و توسعه كلیه سازمانها مستقیماً تحت تاثیر رشد و توسعه نیروهای انسانی سازمان می باشد . باید شدید كار كرد و هر فرد در سازمان نقش خود را بخوبی در انجام وظایف ایفاد نمود .
راز موفقیت در سازمان
راز موفقیت مدیر و كاركنان در سازمان به هفت مورد بستگی دارد . شناخت مشتریان ، مفهوم خدمت ، ارزش آفرینی مشتری پسند ، معیارهای بهسازی عملكرد ، مدیریت شكایتهای مشتری در راه افزایش سود ، وفادار سازی ، انسانها منبع خدمات برجسته اند ، چرخ ثروت آفرینی مدیریت خدمات اصول هفتگانه راز موفقیت در سازمان می باشد .
موثر نبودن بیشتر ارتباط ها
با وجود آنكه ارتباط بین فردی جزو بزرگترین پیشرفتهای بشر به شمار می آید ، اما انسانهای معمولی قادر به برقراری یك ارتباط خوب و موثر نیستند یكی ازجنبه های طنزآمیز تمدن نوین آن است كه اگرچه توسعه ابزارهای مكانیكی ارتباط ، از آخرین مرزهای دست یافتنی تخیل نیز گذشته است ، اما اغلب مردم برقراری ارتباط رویاروی را كاری دشوار می یابند .
هر قدر احساسات دردناكتر ، خجالت آورتر و ناگوارتر باشند افشا كردن آنها حساس تر ، شكننده تر و فشرده تر خواهد بود . بر همین قیاس ، این نكته نیز بسیار نادر است كه افراد برای درك واقعی آنچه طرف مقابل می گوید با اشتیاق به او گوش فرا دهند .
ارتباط ناموثر موجب فاصله بین فردی عمیقی می گردد كه در همه جنبه های زندگی و همه بخشهای جامعه تجربه می شود . پیامد فروپاشی ارتباط در اغلب موارد تنهایی ، مشكلات خانوادگی ، عدم صلاحیت و نارضایتی شغلی ، فشار روانی ، بیماری جسمی و حتی مرگ خواهد بود . علاوه بر ناامیدی شخصی و اندوه ناشی از آن ، در حال حاضر شكاف بین فردی نیز یكی از مسایل عمده اجتماعی در جامعه غمگین ما به شمار می رود .
پنج مجموعه مهارتی
مهارتهای گوش كردن : این روشها كه فرد را در فهم واقعی گفته های دیگران توانا می سازند شامل راههای جدیدی برای پاسخ دادن هستند . پاسخهایی كه طرف مقابل با مشاهده آنها احساس می كند مشكلات و احساساتش درك شده اند . هنگامی كه مهارتهای گوش كردن به نحوی مناسب به كار رود اغلب فرد دیگر میتواند بدون اتكاء به شما مشكلات خود را حل كند .
مهارتهای ابراز وجود : این رفتارهای كلامی و غیركلامی شما را قادر می سازد كه احترام خود را حفظ كنید ، نیازهایتان را ارضاء كنید و بدون توسل به فریبكاری یا تقلب ، سوء استفاده و یا كنترل افراد دیگر از حقوق خود دفاع كنید .
مهارتهای رفع تعارض : این توانایی ها به شما امكان می دهد كه با اغتشاش هیجانی همراه با تعارض مواجه شوید ، اینها توانایی هایی هستند كه وقتی بحث شدت گرفته است روابط صمیمی تر و دوستانه تری را ترویج می كنند .
مهارتهای حل مشكل اشتراكی : مهارتهایی هستند كه راه رفع نیازهای تعارض آمیز ، راضی نگهداشتن همه افراد گروه و حل مشكلات و تداوم آن را نشان می دهند .
گزینش مهارت : این رهنمودها نیز در انتخاب مهارتهای ارتباطی متناسب با موقعیت به شما كمك می كنند .
همه این مهارتها از ابزارهای ارتباطی پایه و ضروری برای روابط انسانی اثربخش و در حقیقت پایه های اصلی این روابط اند .
مهارتهای گوش كردن
اهمیت گوش كردن
مطالعه بر روی افراد شاغل در زمینه های متفاوت نشان داده است كه 70 درصد لحظه های بیداری آنان به برقراری ارتباط می گذرد و از این زمان ، نوشتن 9 درصد ، مطالعه 16 درصد ، صحبت كردن 30 درصد و گوش كردن 45 درصد را به خود اختصاص می دهد . زمینه یابی های دیگر نیز ، بر مقدار زمان زیادی كه افراد شاغل در زمینه های مختلف ، صرف گوش دادن می كنند تاكید دارد . گوش كردن اثربخش از آن جهت مهم است كه شما زمان زیادی از هر روز را به آن اختصـاص می دهید .
متاسفانه فقط عده معدودی از افراد ، شنوندگان خوبی به شمار می روند .
عملاً بی هیچ استثنائی می توان گفت كه افراد ، در مجموع نمی دانند چگونه باید گوش كنند . آنان گوشهای بسیار شنوایی دارند . اما به ندرت توانسته اند مهارتهای ضروری را كسب كنند كه امكان دهد گوشهایشان برای آنچه گوش كردن نام دارد به كار رود . تقریباً همیشه ، حرفهای گوینده از یك گوش وارد می شود و از گوش دیگر خارج می شود .
در جامعه ما ، یكی از دلایل عمده گوش كردن نامناسب آن است كه بیشتر ما آموزش مقدماتی بسیار عمیقی را برای گوش نكردن دریافت می كنیم .
اغلب ما آموزش دیده ایم كه شنوندگان نالایق باشیم اما از قضا بیش از هر كار دیگری ، وقت خود را صـرف گوش كردن می كنیم و كیفیت این فعالیت تاثیر شدیدی بر ابعاد شخصی و حرفه ای زندگی ما می گذارد .
مجموعه مهارتهای گوش كردن
برای بسیاری از افراد ، یادگیری اینكه چگونه شنونده ای كارآمد باشند ، تكلیفی دشوار است اما رویكرد ما به وسیله تمركز بر مهارتهای منفرد و یا مجموعه هایی كوچك از مهارتها ، فرآیند یادگیری این تكلیف را آسان می سازد به طوری كه افراد می توانند در زمانی خاص بر روی یك مهارت و یا یك مجموعه متمركز شوند .
مهارتهای توجه
توجه كردن به معنای اختصاص توجه جسمی به فرد دیگر است . گاهی اوقات ما از توجه بعنوان گوش كردن با تمام بدن یاد می كنیم . توجه كردن ارتباطی غیركلامی است كه نشان می دهد شما به فرد در حال صحبت ، دقیقاً گوش می دهید . مهارتهای توجه كردن شامل حالت درگیر بودن ، تحرك جسمانی مناسب ، تماس چشمی و محیط غیر مزاحم است .
اثرات توجه و عدم توجه
توجه اثربخش ، كارایی بسیار زیادی در روابط بشری دارد . توجه كردن به طرف مقابل نشان می دهد كه شما به او و صحبتهایش علاقمندید . به همان نسبت كه توجه نكردن مانع صحبت گوینده می شود این مهارت بیان مهمترین موضوعات موجود در ذهن و قلب او را تسهیل می كند .
حالت درگیر بودن
از آنجا كه زبان بدن یا تن اغلب با صدایی رساتر از واژه ها صحبت می كند « حالت درگیر بودن ، برای گوش كردن اهمیتی بسزا دارد . » ارتباط هنگامی ترویج می شود كه شنونده با بدنی مایل به جلو ، در فاصله ای مناسب رودرروی طرف مقابل قرار گیرد و با وضعیتی گرم و پذیرا ، هشیاری همراه با آرامش خود را به او انتقال دهد .
شنونده خوب در جریان گفتگو از طریق هشیاری همراه با آرامش بدنی توجه داشتن خود را انتقال می دهد . هدف ، برقراری تعادل میان آن نوع از آرمیدگی است .
رعایت یك فاصله مناسب با گوینده ، جنبه بسیار مهمی از گوش كردن است .
تحریك جسمانی مناسب
حركت مناسب بدن ، برای خوب گوش كردن ضروریست . گوش كردن ، حركت كردن است . گوش كردن ، حركت داده شدن توسط شخص گوینده است به صورت جسمی یا روانی فرد بی تحركی را كه به گوینده خیره شده است می توان به شكلی معتبر ، بعنوان شخصی ارزیابی كرد كه گوش نمی دهد .
تماس چشمی
تماس چشمی اثربخش بیانگر میل و علاقه به گوش كردن است . این كار شامل تمركز آرام چشم شنونده بر گوینده و تغییر گاه به گاه مسیر چشم از صورت او به بخشهای دیگر بدن مثل دست در حال حركت و سپس برگرداندن نگاه به صورت تا برقراری مجدد تماس چشمی می باشد . تماس چشمی ضعیف هنگامی روی می دهد كه شنونده نگاه خود را از گوینده بر می گیرد ، یا به شكلی ثابت و مات به او خیره می شود ، و یا به محض آنكه گوینده او را نگاه می كند ، او به جای دیگری می نگرد .
تماس چشمی گوینده را قادر می سازد كه میزان پذیرش خود و پیامش را از جانب شما ارزیابی كند این كار كمك می كند كه او مشخص سازد وقتی در كنار شما قرار می گیرد تا چه حد امنیت دارد .
محیط غیرمزاحم
توجه كردن شامل ارائه یك توجه كامل و متمركز بر فرد دیگر است. این كار در محیط هایی كه به مقدار زیادی باعث حواس پرتی می شوند ، واقعاً غیرممكن است . محیط و غیر مزاحم ، یعنی محیط جذابی كه ترس آور نبوده و موانع فیزیكی زیادی بین افراد ایجاد نمی كند شرایط تسهیل گفتگو را فراهم می آورد .
توجه روانی
بیشترین چیزی كه از یك شنونده انتظار می رود حضور روان شناختی اوست . زیرا از او انتظار می رود كه واقعاً به خاطر گوینده در آن موقعیت حاضر شده باشد . توجه فیزیكی بر حضور روانی می افزاید وقتی ما در محیط مناسبی قرار می گیرم ، تماس چشمی كافی و تحرك جسمی مناسبی داریم و قیافه درگیر بودن خود را حفظ می كنیم ، معمولاً توجه روان شناختی نیز بیشتر می شود چرا كه توجه فیزیكی ما به فرد دیگر كمك می كند تا حضور روانی ما را هر چه بیشتر احساس كند .
كار هشیارانه بر روی توجه
با كمال تعجب در می یابیم كه بیشتر افراد ، حتی قبل از اینكه مهارتهای توجه را به آنان بیاموزیم ، از دانش غیر رسمی و نسبتاً صحیحی در زمینه توجه كردن برخوردارند . بنابراین اینكه ما برای آموزش مهارتهای توجه كردن ، چنین تلاشی از خود نشان می دهیم در واقع به دو دلیل است .
قبل از هر چیز ، به این دلیل كه آموزش مهارتهای توجه درك افراد را نسبت به نحوه توجه كردن دقیقتر می كند به این معنا كه افراد بر میزان آگاهی خود از درك و فهم مبهم و نامشخص قبلی خویش می افزایند .
دلیل دوم و مهمتر آنكه ما دریافته ایم تمركز بر روشها و مزیتهای توجه كردن بسیاری از افراد را بر می انگیزد تا كاری را انجام دهند كه اگر چه از قبل با نحوه انجام آن آشنا بودند اما تاكنون از آن غفلت می كردند تمركز بر مهارت توجه ، به عنوان تجربه ای عمل می كند كه باعث افزایش آگاهی افراد می شود و آنان را برای كاربرد این مهارتها بر می انگیزد .
شش ویژگی ارتباط در سازمان
در روابط سازمانی شش مشكل عمده وجود دارد كه كاربرد گوش كردن انعكاسی در رفع آنها مناسب به نظر می رسد . چهار مورد از این مشكلات مربوط به گویندگان است و دو مورد دیگر در میان شنوندگان رواج دارد . اولین مشكل گوینده آن است كه كلمات برای افراد مختلف ، معانی متفاوتی دارند . مشكل دوم این است كه مردم اغلب پیامهای خود را به صورت رمز و به گونه ای بیان می كنند كه معانی واقعی آنها پوشیده و پنهان است . سوم اینكه مردم بیشتر در حول و حوش و پیرامون موضوع مورد نظر صحبت می كنند آنان در حالی راجع به یك موضوع خاص صحبت می كنند كه موضوعات دیگر برایشان از اهمیت بیشتری برخوردار است و بالاخره بسیاری از مردم در برقراری ارتباط با احساسات خود و نیز در كنترل سازنده آنها با مشكل مواجه اند . شنوندگان نیز مشكلات خاص خود را دارند آنان به سادگی نسبت به پیام گوینده دچار حواس پرتی می شوند و اغلب پیام را از طریق فیلترهایی می شنوند كه عملاً بیشتر مطالب گفته شده را تحریف می كنند حال بهتر است هر یك از این مشكلات را به شكل دقیقتری بررسی كنیم .
كلمات ، ابزارهای ارتباطی كم – دقت
بیشتر تجاربی كه تمایل زیادی به بیان آنها داریم به خوبی در كلمات و جمله ها جای نمی گیرند ما قادر نیستیم منظور خود را با دقت بیان كنیم . توفیق زبان در انتقال اطلاعات ، بیش از اندازه بزرگ جلوه داده شده است . ایده ها همچون هوایی كه به درون اتاقی وارد شده و از در و پنجره های باز آن خارج می شــوند به درون كلمات رفته و از آنها خــارج می شوند .
گوش كردن انعكاسی ، ارتباط را بهبود می بخشد زیرا به شنونده كمك می كند تا درك خود را از آنچه گوینده گفته است مورد كاوش قرار دهد . شنونده منعكس كننده ، در بخش های مختلف گفتگو برداشت خود را از گفته های طرف مقابل به زبان خویش تكرار می كند و در نتیجه اگر برداشت اشتباهی روی داده باشد گوینده می تواند آن را بلافاصله تصحیح كند .
دخالت حدس و گمان در درك معنای رمز گوینده
گاهی اوقات ما به احساس دوسوگرایی و تردید شدیدی نسبت به تمایلمان برای ارائه یك توضیح صحیح و روشن در مورد خود دچار هستیم . بخشی از وجود ما به طور جداگانه مایل است كه ما را به فردی دیگر بشناساند و بخشی دیگر مایل است كه ما را همچنان ناشناخته و در اختفا باقی نگهدارد بنابراین اغلب متوجه می شویم كه به شكلی مبهم راجع به افكارمان و از آن مبهمتر راجع به احساساتمان صحبت می كنیم .
همه ما تمام زندگی خود را صرف رمزگذاری پیامهای خویش و از رمز خارج كردن پیامهای دیگران كرده ایم .
متاسفانه تنظیم پیامهای رمزی همیشه تا این حد خوشایند نیست چرا كه ما اغلب فراموش می كنیم این نكته را در نظر بگیریم كه آیا لازمست پیام فرد دیگر را از رمز خارج سازیم یا نه باید به پیامهای مناسب توجه نمائیم .
یكی از دلایل اصلی ارتباط اشتباه آن است كه از رمز خارج كردن گفته های دیگران همیشه از طریق حدس و گمان انجام می گیرد لذا می بایستی از حدس و گمان پرهیز نمود .
شاید مشكل فعلی ، مهمترین مشكل نباشد .
مردم به ندرت مكالمه را با در میان گذاردن مواردی شروع می كنند كه بیشترین اهمیت را برای آنان دارد .
هر فردی بخشهای متعددی از وجود خود را پنهان نگه می دارد هر كسی تا حدی ناشناس سفر می كند اما با وجود این اغلب ما بیشترین تمایل را برای بحث در مورد همان چیزهایی داریم كه آنها را به دقیق ترین شكل پنهان می سازیم این مشكل به پدیده ای منتهی می شود كه عموم مردم آن را حاشیه رفتن یا در پیرامون موضوع بحث كردن می نامند گوینده مستقیماً به اصل مطلب نمی پردازد و در واقع حتی ممكن است كه به نكته اصلی آنچه می خواهد بگوید نیز اشاره ای نكند. اشتیاق گوینده برای صحبت در مورد یك موضوع او را مجبور به گفتگو با شما می كند اما ممكن است اضطراب او در مورد همان موضوع باعث شود كه به صحبت در زمینه كاملاً متفاوتی بپردازد .
گوینده ممكن است خود نسبت به هیجانهایش نابینا بوده و یا توسط آنها نابینا شده باشد .
در جامعه ما مردم عموماً در حوزه احساسات خویش با دو مشكل مواجه اند از یك سو آنان از هیجانهای خود آگاه نیستند و از سوی دیگر گاه احساسات با چنان نیرویی در آنها به جوش می آید كه عقل و خرد كارایی خود را از دست می دهند شخص خود را به شكلی خطرناك غیرقابل كنترل می یابد و قادر نیست سرنوشت خویش را در اختیار گیرد موقعیت اول هنگامی روی می دهد كه ما نسبت به احساسات و هیجانهایمان كور هستیم و وضعیت دوم معلول نابینا شدن ما توسط این احساسات است اما به هر حال و در هر دو موقعیت گوش كردن انعكاسی روشی است كه می تواند مفید واقع شود .
بسیاری از شنوندگان به آسانی ، دچار حواس پرتی می شوند .
بسیاری از شنوندگان وقتی كه گوینده صحبت می كند به سادگی دچار حواس پرتی شده و در خیالات و اوهام خود غرق می شوند همچنین هر فردی حداقل چند فیلتر یا صافی هیجانی دارد كه برخی از معانی یا منظورهایی را كه برای او فرستاده می شوند متوقف یا تحریف می كند اكنون باید به راههایی بپردازیم كه از طریق پاسخهای انعكاسی به شنونده كمك می كند تا به شكلی موثر با این مشكلات مواجه شود .
فیلترها ، شنیده های شنونده را تحریف می كنند .
سالها تجربه و شرطی شدن مغز را به گونه ای برنامه ریزی كرده است كه بتواند احساسات شنیداری دریافت شده را كنترل كند . همانطور كه یك منشی بسیار گرفتار و كارآمد مكاتبات را دسته بندی می كند و فقط مهمترین نامه ها را برای مرور شخصی مدیر خود كنار می گذارد ، برخی از صداها نیز بلافاصله نادیده گرفته می شوند در حالی كه برخی صداهای دیگر توجه كاملی را به خود متمركز می كنند .
آزمون درستی : مجرایی برای صمیمیت
از آنجا كه برای همه انسانها بسیار دشوار است كه هر آنچه را در ذهن و قلب خود دارند به طور واضح بیان كنند و از آنجا كه تا این حد برای ما سخت است كه بدون حواس پرتی یا تحریف به حرفهای دیگران گوش دهیم به شدت نیازمند آزمایش درست بودن (درك خود ) از گفتگوهایمان می باشیم . شنونده كارآمد برای بررسی میزان درستی مكرراً اصل مطلبی را كه شنیده است برای ارزیابی هماهنگی درك خود با منظور گوینده منعكس می كند .
عمل ، بهترین راه رفع شك و تردید
توضیح بخشی از منطق گوش كردن انعكاسی به بسیاری از مردم كمك می كند تا تصدیق كنند كه چرا این روش گوش كردن ، بهتر می تواند تفاهم بین فردی را تسهیل كند . این نظریه كه به مشاركت یا توافق آگاهانه می انجامد ، به فرد دیگر امكان می دهد كه راههای نوین برقراری رابطه را تجربه كند آن هم نه فقط به این دلیل كه شخصی مقتدر از آن روشها حمایت می كند بلكه به این دلیل كه ذهن خود او نیز با آن موافق است و گذشته از موارد دیگر ، قابل فهم نیز هست .
اغلب مردم هنگامی كه با مهارتهای گوش كردن انعكاسی آشنا می شوند نسبت به مناسب بودن این مهارتها برای زندگی خود مشكوك هستند و در اولین استفاده خود از این روشها احساس ناراحتی و ساختگی بودن می كنند . اما چنین احساسی فقط یكی از مراحل پیشرفت آنها در مهارت انعكاس است و اگر به استفاده خود ادامه دهند به زودی این مرحله را پشت سر می گذارند برخی از افراد شكایت دارند كه این روش بسیار ساختارمند است اما وقتی می بینیم كه كل ارتباط به شكلی اجتناب ناپذیر ساختارمند است ، و وقتی تصدیق می كنیم كه ساختار ، مانع بیان سبك شخصی انسان نمی شود در می یابیم كه این شكایت چندان درست نیست و باز برخی از مردم معتقدند كه این روش مانع از خود انگیختگی یا خود جوش بودن رفتار آنان می شود اما از این جهت نیز گرچه ارزش قائل شدن برای بسیاری از انواع رفتارهای خود جوش خوب است اما آسیبی كه كاربرد برخورد موانع به وجود می آورد باعث می شود كه پاسخهای انعكاسی جذابتر به نظر برسند .
هرگاه مردم به این شش ویژگی ارتباط سازمانی و بشری توجه كنند گوش كردن انعكاسی آنان معنادارتر می شود :
1) كلمات برای افراد مختلف ، معانی متفاوتی دارند .
2) مردم در اغلب موارد پیامهایشان را به صورت رمز در می آورند .
3) افراد ، مكرراً راجع به مشكلات فعلی صحبت می كنند در حالی كه موضوع دیگری هست كه برای آنان اهمیت بیشتری دارد .
4) گوینده ممكن است نسبت به هیجانهایش بی توجه باشد و یا توسط آنها كور شده باشد .
5) شنوندگان ، اغلب به سادگی دچار حواس پرتی می شوند .
6) شنوندگان از طریق فیلترهایشان می شنوند كه مقدار زیادی از آنچه را كه گفته می شود تحریف می كنند .
گوش كردن انعكاسی ، امكان بررسی درست بودن درك شنیده ها و نیز مجرایی را فراهم می سازد كه از طریق آن صمیمیت و توجه منتقل می شود .
تفسیر زبان تن
از آنجا كه بخش زیادی از ارتباط بین فردی را ارتباط غیركلامی تشكیل می دهد تفسیر زبان تن یكی از مهمترین مهارتهای لازم در گوش كردن اثربخش است . عناصر غیركلامی ارتباط به خصوص در درك احساسات شخصی دیگر اهمیت بسیار دارد مردم اغلب می كوشند كه احساساتشان را از طریق كنترل رفتارهای غیركلامی خود مخفی نگهدارند اما این كار در مقایسه با تلاشهای مربوط به پنهانكاری كلامی معمولاً از موفقیت كمتری برخوردار است . چنان كه اكثر هیجانها بر اثر تلاشهای ما برای كنترل تظاهرات غیر كلامی تراوش می كنند . رهنمودهای زیر ، خواندن و یا تفسیر بهتر زبان بدن را تسهیل می كنند :
-بر سودمندترین نشانه ها متمركز شوید ، حالت چهره ، بیان كلامی ، وضع اندام ، حركات بیانگر و اعمال ارائه شود.
-رفتارهای غیركلامی را در بافت مخصوص آن تعبیر و تفسیر كنید .
-به ناهماهنگی ها توجه كنید .
-از احساسات و واكنشهای جسمانی خویش آگاه باشید .
- گاه ممكن است كه زبان بدن ، بسیار واضح و آشكار باشد و گاه ممكن است كه رمزگشایی آن كار بسیار دشواری به نظر برسد . هرگاه شنونده قادر باشد درك خود را از زبان بدن فرستنده به شكل مناسبی منعكس كند ، ارتباط تا حد قابل توجهی بهبود می یابد .
بهینه سازی مهارتهای انعكاسی
رهنمودهایی برای گوش كردن بهتر
وقتی افراد یاد گرفتند كه به گوینده توجه كنند ، سرنخهای ارائه شده توسط او را در ضمن گفتگو تعقیب كنند و به انعكاس اصل محتوا یا احساس او بپردازنـد ، آماده خواهند بود كه مهارت های انعكاسی خود را بهبود بخشند . رهنمـودهای زیر می تواند به شما كمك كنند كه شنونده بهتری باشید .
تظاهر به فهمیدن نكنید
مواقع بسیاری وجود دارد كه شما به عنوان شنونده ، آنچه را كه شخص دیگر می گوید نمی فهمید زیرا یا ممكن است شما به دلیل خیال پردازی و فكر كردن به آنچه قبلاً و در اوایل گفتگو مطرح شده است دچار اشتباه شده باشید و یا خود گوینده نتوانسته باشد منظور خویش را به طور واضح بیان كند . گر چه مردم عموماً تظاهر می كنند كه به شكلی توجه آمیز گوش می دهند و آنچه را كه در آن موقعیتها بیان می شود به طور كامل می فهمند اما من معتقدم كه عدم تظاهر از اهمیت زیادی برخوردار است . درك و فهم درست نیازمند آن است كه شنونده ابتدا اقرار كند كه گم شده است و سپس برای بازگشت به مسیر اصلی تلاش كند .
به گوینده نگویید كه می دانید او چه احساسی دارد .
وقتی كه افراد شروع به گوش كردن انعكاسی می كنند بسیاری از آنان جمله ای مثل « دقیقاً می دانم چه احساسی داری » را بر زبان می آورند . در حالیكه دلایل متعددی وجود دارد كه نشان می دهد چنین جملاتی پاسخهای مناسبی نیستند . نخست اینكه این جملات واقعیت ندارند حتی در بهترین حالت برداشت ما از احساسات فرد دیگر فقط یك حدس قریب به یقین است و هرگز كسی نمی تواند به طور كامل درك كند .
به پاسخهای خود تنوع بدهید .
برای بیان یك عبارت فرضی ، تنها یك پاسخ صحیح وجود ندارد انسان می تواند به وسیله سكوت ، تشویقهای كوتاه ، توضیح ، انعكاس معنایی و یا انعكاس تلخیصی پاسخ دهد . همچنین می توان عنوان نمائیم كه در انعكاس معانی ، چگونه می توان نحوه بیان فرمول را كمی تغییر داد تا پاسخ طبیعی تر به نظر رسد .
زمان گوش كردن انعكاسی
مواقع بسیار زیادی وجود دارد كه در آن می توان از مهارتهای گوش كردن انعكاسی استفاده كرد .
برخی از این مواقع عبارتند از :
- قبل از اقدام
برخی شركتهای تجاری كه به همه كارگران خود آموزش داده اند تا قبل از اقدام كردن به توضیح موضوع بپردازند ، هزاران ریال صرفه جویی مالی كرده اند ارتباط بین فردی ، اغلب موجب گمراهی می شود . وقتی كه از شخصی خواسته می شود تا كاری را انجام دهد یك توضیح ساده از موثرترین ابزارهایی است كه او می تواند برای بررسی میزان درست بودن مورد استفاده قرار دهد.
برخی از شركتها در پایان جلسات زمانی را در نظر می گیرند تا افراد بتوانند مراحل عملی را كه انتظار می رود انجام دهند و یا در نتیجه جلسه به عنوان مسئول ان انتخاب شده اند توضیح دهند . برخی ادعا می كنند كه این نوع از كاربرد توضیح ، نتایج جلسات را تا حد زیادی بهبود بخشیده است .
- قبل از بحث یا انتقاد
اگر مردم واقعاً آنچه را كه فرد دیگر در حال بیان آن است درك می كردند امكان اجتناب از بسیاری از مشاجره ها فراهم می شد. در طول بحثهای داغ ، چقدر شنیده اید كه فردی می گوید : « این همان چیزی است كه من می خواهم بگویم » اغلب مردم به این دلیل خود را درگیر بحث می كنند كه متوجه نیستند هر دو نظر یكسان و مشابهی در مورد موضوع مورد بحث دارند . حتی وقتی عقیده فردی با عقده شخصی ما مخالف است از طریق گوش كردن انعكاسی می توانیم علت رسیدن به این عقیده و در نتیجه علت عدم توافق را درك كنیم و از آن چیزهای تازه ای بیاموزیم .
هنگامی كه فرد دیگر ، احساساتی شدید را تجربه می كند ، یا می خواهد از مشكلی صحبت كند .
هنگامی كه فردی شدیداً خوشحال ، شادمان یا ذوق زده است فرصت انعكاس گفته های او فراهم شده است و به همین قیاس ، وقتی كه شخصی افسرده ، آشفته ، خشمگین یا عصبی است ، زمان آن است كه انسان شنونده ای منعكس كننده باشد . وقتی فردی برای صحبت در مورد مشكلی به ما مراجعه می كند زمان آن است كه به شكل انعكاسی و در همان حال كه او به بهترین راه حل مشكلش نزدیك می شود به حرفهایش گوش كنیم .
وقتی فرد دیگر به طور رمزی صحبت می كند .
هنگامی كه پی بردید فرد دیگر پیام خود را به صورت رمز در می آورد باید بدانید كه او با موضوع و یا مشكلی مواجه است كه بیان آن را دشوار می یابد . بهترین راه كمك به چنین فردی گوش كردن فعالانه است . گوش كردن انعكاسی در این مواقع به از رمز خارج كردن پیام و آشكار نمودن مضمون واقعی چیزی كه گوینده می كوشد بگوید كمك می كند .
وقتی فرد دیگر می خواهد احساسات و افكار خود را به نظم درآورد .
در برخی از مواقع بسیار مفید است كه موضوعی بدون رسیدن به هیچ برنامه یا اقدام خاصی فقط با یك دوست در میان گذارده شود . اما متاسفانه برخی شنوندگان وقتی می بینند كه گوینده بدون تكمیل فرآیند حل مشكــل آنـان را ترك می كند ناراحت می شوند .
وقتی كه گفتگوی مستقیم متقابل جریان دارد .
در بسیاری از موقعیتهایی كه گوش كردن مناسب است باید توجه به گوینده متمركز شود در واقع منابع و امكانات هر دو طرف بر او متمركز است . اما در گفتگوی مستقیم متقابل هر دو طرف به شكلی مساوی در كانون مكالمه سهیم هستند.طرفین گفتگو را آغاز می كنند و آنچه را كه طرف مقابل می گوید منعكس می كنند . در این وضعیت فرد هنگامی كه گفته های طرف مقابل را منعكس كرد به بیان دیدگاه های خود نیز می پردازد . گفتگوی مستقیم متقابل به ندرت ممكن است برای صحبتهای جزئی مناسب باشد . این نوع گفتگو هنگامی از اهمیت زیادی برخوردار است كه یا از مسائل بسیار مهمی ، برای یك یا هر دو طرف صحبت می شود و یا تعارض و كشمكشی وجود داشته باشد .
وقتی كه با خود حرف می زنید .
متخصصان علم پزشكی می گویند كه همه ما با خودمان حرف می زنیم . اما وقتی موضوع مهمی در بین است باید آن قدر با دقت به حرفهای خود گوش دهیم كه بتوانیم به تصمیم صحیحی دست یابیم . معمولاً وقتی كه كسی با خود حرف میزند یا به ندرت به گفته های خویش گوش می دهد و یا برخی از مانع های عمده را برای خود صادر می كند .
هنگام برخورد با ایده های جدید در یك كتاب ، یك سخنرانی و یا كار
در این زمان باید افكار جدید را از كاركنان گرفت و سپس جهت اجرای ایده های جدید اقدام نمود .
زمانهای نامناسب برای گوش كردن به شكل انعكاسی
زمانی كه دلیل خاصی برای گوش كردن انعكاسی وجود ندارد ، نباید بر انجام آن اصرار داشت . مواردی وجود دارد كه نیازهای فرد دیگر به شما علامت می دهند خود را برای منعكس كردن آماده كنید با وجود این اگر كاربرد گوش كردن انعكاسی در یك رابطه همیشگی باشد برای رابطه مضر و زیان بخش است . رابطه هنگامی پیشرفت می كند كه با لحظات صمیمانه و بدون اضطراب متعددی همراه باشد . وقتی رابطه همیشه به نفع یكی از طرفین فعال باشد به زودی برای هر دو طرف ناگوار می شود .
وقتی نمی توانید پذیرا باشید .
هنگامی كه به شكل انعكاسی گوش می دهید فرد دیگر آماده می شود كه دفاع از خود را كنار بگذارد و در برابر شما بسیار آسیب پذیر می شود . اگر در هنگام انعكاس اخلاق گرا و قضاوت كننده باشید و یا به شكلی عدم پذیرش خود را بروز دهید ، این امكان وجود دارد كه او بیش از زمانی كه شما می توانستید به صورتی قضاوت آمیز پاسخ دهید آسیب ببیند پس اگر احساس می كنید كه باید شخصی را با حرفهای خود نابود كنید بهتر است این كار را در ابتدای كار و بدون اینكه به نظر برسد در مقام كمك هستید انجام دهید .
وقتی كه مطمئن نیستید فرد دیگر ، خود می تواند راه حل مشكلش را پیدا كند .
در این زمان چنانچه كاركنان تمایل به حل مشكل خویش ندارند نمی بایستی در این رابطه اصرار ورزید .
وقتی از فرد دیگر جدا نیستید .
با مراودات خویش به مشكلات افراد گوش نمائید .
وقتی از گوش كردن به عنوان راهی برای استتار خود استفاده می كنید .
برخی از افراد پیوسته در نقش شنونده قرار می گیرند آنان به ندرت به افشاسازی خود می پردازند و به ندرت تاثیر نیرومندی بر دیگران می گذارند . آنان شنوندگان واقعی نیستند و از گوش كردنهایشان نیز معمولاً هم برای خود آنان و هم برای دیگران اختلال آمیز است . برخی دیگر از انعكاس برای محافظت از خود در برابر هیجانهای منفی فرد دیگر استفاده می كنند .
وقتی با احساس شدید تحت فشار بودن ، به ستوه آمدن و یا نقصان مواجه می شوید .
توانایی درك مواقعی كه برای گوش دادن به صحبتهای یك شخص خاص بهترین فرد ممكن نیستید اهمیت زیادی دارد شاید خویشتن درونی شما آنقدر آشفته باشد كه نتوانید در زمان حاضر ، شنونده خوبی برای دیگران باشید . درك این موضوع برای خود من هم مدتی به طول انجامید ، اما به تدریج واقعیت را پذیرفتم هر فردی در زندگی خود به چند شنونده نیاز دارد .
خبرهای خوب و خبرهای بد
خبر خوب آن است كه گاهی اوقات گوش كردن تجربه ای زیباست و خبر بد آن است كه گوش كردن می تواند زحمتی عظیم باشد به گفته یك شنونده هر اقدام به گوش كردنی كه كاملاً ماشینی نباشد عذابی شخصی است .
بطور كلی می توان در زمینه حل مسائل مطروحه فوق اینگونه مطرح نمود .
مردم اغلب می پرسند كه وقتی فرد دیگر دچار مشكل می شود آیا می توان كاری بیش از كاربرد مهارتهای گوش كردن انجام داد یا نه . در چنین مواردی پاسخهای افزایشی ، گرچه گاه خطرآمیز هستند ، اما می توانند بر مبنای اعتمادی قبلی مورد استفاده قرار گیرند . پاسخهای افزایشی شامل پاسخ دادن از طریق لمس ، فراهم كردن اطلاعات واقعی ، عمل كردن و اقدام ، هدایت فرد دیگر در جریان اجرای روشهای حل مشكل ، ارجاع ، خود افشاسازی به موقع ، مواجهه و گفتگوی من و تو است . معمولاً معقول ترین اقدام ، پس از ارائه پاسخهای افزایشی استفاده از پاسخهای انعكاسی است .
گوش كردن در عین آن كه اغلب موجب شادمانی است ، فعالیتی بسیار دشوار نیز هست كه نباید آن را با بی توجهی آغاز كرد . اگر گوش كردن به خوبی انجام شود ، موجب زحمت شنونده است و اگر به شكلی ضعیف انجام گیرد موجب زحمت گوینده خواهد شد .
تاثیرگذاری در ارتباط مدیریت سازمان با كاركنان
آموختن دفاع موفقیت آمیز از حریم زندگی ، اهمیت بسیاری دارد اما افرادی كه تنها همین شیوه را مورد استفاده قرار می دهند زندگی سرد ، محدود و یاس آوری را تجربه می كنند افراد جرات مند ، از آن نوع خطر كردن شخصی لذت می برند كه سرآغاز روابط نیروبخش ، مشاغل احترام برانگیز و فراغتهای خلاق است و موجب صمیمیت و منزلت آنان می گردد من برای توصیف این خطرپذیری روحی و غیرپرخاشگرانه ای كه فرد رااز درون خود بیرون می كشد ، از واژه تاثیرگذاری استفاده می كنیم .
فرد تاثیرگذار، برای برقراری روابط حیاتی و پرشور به دیگران روی می آورد او بر موسسه ها و جامعه خود تاثیر می گذارد و به هنگام تعقیب یك فعالیت بوم شناختی سالم از مواد خام طبیعت بهره می گیرد . اثرگذاری ، راههای سازنده ارضاء نیازها ،كاربرد توانایی ها ، اثبات حقانیت ، بكارگیری خلاقیت و پرورش روابط مستحكم میان افراد برابر و هم سطح را برای فرد قادر به ابراز وجود فراهم می آورد .
هر یك از ما همانطور كه نیازی روان شناختی برای عاشق یا معشوق بودن و درگیر شدن در روابط معنادار و نیرومند داریم ، دارای این نیاز نیز هستیم كه خود را وقف هدفی متعالی و ارزشمند كنیم .
من به تاثیرگذاری ، بعنوان یك مسئولیت و یا یك فرصت می اندیشم زیرا ما در جامعه ای زندگی می كنیم كه همچون جوامع دیگر مملو از خلافكاریهای اجتماعی و بی عدالتی های جدی است لذا هرگاه كه دیگران ، به دلیل بی عدالتی های اجتماع ما در رنج باشند ما نیز قطعاً در آن درگیر خواهیم شد من نسبت به تلاش برای تاثیر بر جامعه خود احساس تعهد می كنم هر چند كه می دانم این نفوذ بسیار اندك خواهد بود .
گوش كردن و ابراز وجود ، لازم و ملزوم ارتباط هستند . بخشهای متفاوت ، اما مكمل و وابسته به یكدیگر روابط . همانگونه كه مهارتهایی برای رشد توانایی فرد در گوش كردن وجود دارد ، برای افزایش ابراز وجود نیز مهارتهای خاصی لازم است .
هر فردی ، حریمی شخصی دارد كه نیازمند دفاع است همینطور ، هر یك از ما نیازی روان شناختی برای تاثیر گذاردن بر دیگران و بر جهان دارد . آموزش ابراز وجود ، روشهای سازنده دفــاع از حریم شخصی و تاثیر گذاردن بر دیگـــران را می آموزد .
یكی از راههای درك ابراز وجود ، توجه به تضادی است كه با سلطه پذیری و پرخاشگری دارد . هر یك از راههای برقراری رابطه منافع و مضراتی را نیز در بر دارد اما هدف اساسی جرات آموزی ، توانا ساختن افراد در كنترل یافتن بر زندگی خود است . آموزش ابراز وجود به افراد كمك می كند كه از رفتارهای تكراری و كلیشه ای اجتناب كنند و در هر مورد پاسخ مناسب با موقعیتی را كه در آن قرار دارند بروز دهند .
كنترل پدیده حمله و حمله متقابل كاركنان سازمان
هرگاه كه پیام حاكی از ابراز وجود را صادر می كنید احتمال دارد فرد دیگر به شكلی دفاعی پاسخ دهد . حالت تدافعی یكی از طرفین تعامل ، پاسخ تدافعی فرد دیگر را فرا می خواند . بیشتر اوقات ، نتیجه تشدید سیر صعودی حالت دفاعی آن است كه به پرخاشگری و دور شدن طرفین از یكدیگر منجر می شود . فرایند ابراز وجود صحیحی كه برای كمك به فرد جرات مند طرح شده است تا ضمن پاسخی سودمند به حالت دفاعی قابل انتظار طرف مقابل ، خواسته های او را برآورده سازد ، از شش مرحله زیر تشكیل شده است :
1) آمادگی ، 2) ارسال پیام ابراز وجود ، 3) سكوت كردن ، 4) گوش كردن انعكاسی به پاسخ دفاعی طرف مقابل ، 5) تكرار فرآیند ، 6) تمركز بر راه حل
افزایش گزینه ها و شیوه های ابراز وجود در كاركنان سازمان
برای افزایش جرات مندی روشهای بسیاری وجود دارد كه به تعدادی از آنها اشاره می كنیم .
ابراز وجودهای طبیعی
خود – افشاسازی
تاییدهای توصیفی
ابراز وجودهای رابطه ای
بی توجهی انتخابی
كناره گیری
پاسخ طیف مناسب
گزینه ها یا راهكارها
پیامدهای طبیعی و منطقی
عمل را متوقف كنید : احساسات را بپذیرید .
بگویید نه
تغییر و اصلاح محیط
با وجود این ، اگر فردی كه در حال آموختن روشهای ابراز وجود است ، زیاد از آنها استفاده نكند و برای كسانی كه با او تعامل دارند ، زمینه برخی از تخفیفهای عاشقانه را فراهم سازد ، زندگی بسیار آسانتری خواهد داشت . با گذشت زمان ، افزایش میزان جرات مندی انسان ، خود را از طریق هاله ابراز وجود بروز می دهد ، كه این خود فرد را قادر می سازد بدون كاربرد آگاهانه روشهای ابراز وجود بسیاری از نیازهای خویش را برآورده كند .
مهارتهای كنترل تعارض و تضاد در بین كاركنان سازمان
پیشگیری و مهار تعارض
تعارض ، كه در زندگی انسانی امری غیرقابل اجتناب به نظر می رسد ، در بهترین حالت اختلال آمیز و در بدترین حالت به طرز وحشتناكی مخرب است با وجود این برخی از انواع تعارض مزایای مهمی دارند . دو نوع تعارض كاملاً متفاوت وجود دارد تعارض معقول كه نیازها اهداف و ارزشهای متضاد موجب آن می شود و تعارض نامعقول كه از نادیده گرفتن ، اشتباه ، سنت های تاریخی یا پیش داوریها ، ساختار سازمانی ضعیف ، خصومت جابه جا شده و یا نیاز به تخلیه تنش سرچشمــه می گیرد با استفاده از روشهای كنترل شخصی و گروهی می توان تا حد زیادی از تعارض غیر معقول پیشگیری كرده و یا آن را مهار كرد . تلاش برای سركوب كردن تعارض از طریق انكار ، اجتناب ، تسلیم و یا سلطه جویی فقط آن را به تعویق می اندازد و در نتیجه ترمیم شكاف موجود را دشوارتر می سازد .
مقابله با عناصر عاطفی تعارض
در جریان تعارض ، قبل از هر چیز بر عواطف تاكید كنید یكی از راههای سودمند انجام این كار ، استفاده از روش رفع تعارض است :
-با دیگری به احترام رفتار كنید .
-گوش كنید و تا جایی كه طرف مقابل راضی شود حرفهایش را تكرار كنید .
-دیدگاه خود را به اختصار بیان كنید
این روش را میتوان به تنهایی و یا با موافقت فرد دیگر مورد استفاده قرار داد و یا توسط فرد بی طرفی به كار گرفت . در یك تعارض آمادگی كه شامل توافق دو جانبه و تعیین شرایط نزاع می شود از اهمیت زیادی برخوردار است . پس از تعارض یك دوره ارزیابی به شما كمك می كند تا از مبارزه خود چیزهای تازه ای بیاموزید و نحوه مبارزه سازنده تر را برای دفعات بعد یاد بگیرید . در نتیجه كاربرد این روش ، هیجانها تخلیه شده و معمولاً به سرعت فروكش می كنند . حتی ممكن است در یكی از طرفین و یا هر دو طرف تغییراتی ایجاد شود . افراد می توانند نظر خود را درباره موضوعات ارزشی بیان كنند و برای مخالف بودن به توافق برسند با وجود این پیوندهای عاطفی میان آنان قوی تر می شود . معمولاً بهترین روابط انسانی در سمت دیگر تعارض قرار دارند .
حل مشكل مشاركت آمیز : یافتن بهترین راه حل
مسلماً به غیر از روش حل مساله اشتراكی راههای بسیار متنوع دیگری نیز وجود دارد راههایی مانند انكار مشكل ، اجتناب ، تسلیم ، سلطه جویی و سازش كه هر یك ممكن است در موقعیتهای خاصی مناسب باشند ، اما استفاده مستمر از آنها پیامدهای منفی بسیاری به دنبال دارد اما شیوه حل مساله اشتراكی كه معمولاً نتایج مطلوبی در بر دارد ، شش مرحله زیر را شامل می شود :
1) به جای پرداختن به راه حلها ، مشكل را در قالب نیازها تعریف كنید .
2) در مورد راه حلهای ممكن ، به سیال سازی ذهنی بپردازید .
3) راه حلی را انتخاب كنید كه به بهترین وجه ، نیازهای هر دو طرف را برآورده كند .
4) برای اینكه چه كسی ، چه كاری را ، در كجا و تا چه زمانی انجام دهد برنامه ریزی كنید .
5) راه حل را به اجرا در آورید .
6) ارزیابی كنید كه فرآیند حل مساله را چگونه انجام دادید و پس ازگذشت مدت زمانی ، بررسی كنید كه این راه حل چگونه از آب در آمده است .
« اقدامات مقدماتی » كه پیش از شروع اولین مرحله فرآیند فوق صورت می گیرد ، معمولاً از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است . چنانچه فرایند حل مساله موثر واقع نشود مجدداً كنترل كنید تا مطمئن شوید به دام تله هایی كه از موانع رایج در تاثیر این روش هستند ، گرفتار نشده اید . به دنبال اهداف مخفی بگردید و یا فرایند را دوباره از نو ، به جریان بیندازید .
این روش ، كاربردهای بسیاری در خانه ، مدرسه و محل كار دارد و از آن می توان در تعیین اهداف و بعنوان مكملی برای گوش كردن و در موارد خاصی برای كمك به ایجاد رابطه بهتر و نیز وضع قوانین و حل مساله شخصی استفاده كرد .
مبانی ارتباط اثربخش
مهارت به تنهایی كافی نیست
محققان و نظریه پردازان علوم رفتاری معتقدند سه ویژگی كلیدی وجود دارد كه موجب پرورش ارتباط های بهتر می شود : صداقت ، عشق غیر انحصار طالبانه و همدلی
صداقت به معنای باز و صریح بودن در ابراز احساسات ، نیازها و عقاید خود است .
عشق غیر انحصار طلبانه شامل پذیرش ، احترام و حمایت از دیگری ، به شیوه ای آزادانه و غیر قیم وار است .
و منظور از همدلی توانایی دیدن و شنیدن واقعی فرد دیگر و درك او از دیدگاه خودش می باشد .
صداقت
صداقت داشتن یعنی اینكه فرد بدون هیچ كم و كاستی همانگونه كه هست باشد . فردی كه اصالت دارد از احساسات خود آگاهی دارد و قادر است در زمان مناسب این احساسات را بیان كند . فرد صادق در ارتباط با دیگران می تواند به طور طبیعی خودش باشد به طوری كه آنان بتوانند او را همانگونه كه هست بشناسند . آنچه از چنین فردی به دست می آوری ، همان چیزی است كه می بینی .
در مقابل فردی كه صادق نیست افكار ، احساسات ، ارزشها و انگیزه های واقعی خود را پنهان می كند و متاسفانه حالت دفاعی و پنهانكاری او در برابر دیگران مانع خودآگاهی خود او می شود ، بطوریكه خیلی زود آنچه در او اصیل تر و خودجوش تر بوده است ، آنچنان مدفون می شود كه حتی خود نیز قادر به تشخیص آن نخواهد بود .
صداقت در تمامی روابط مهم امری ضروری است . شخص به همان اندازه كه از اصالت دور می شود ، از برقراری رابطه معنادار با سایرین نیز ناتوان خواهد بود . فرد باید جرات كند كه خودش باشد ، تا بتواند با دیگران ارتباط برقرار كند .
آگاهی از خود
شناختن خود كار آسانی نیست ، اما امكان پرورش این توانائی برای همه وجود دارد . روشهای بسیار زیادی برای پرورش خود – شناسی ابداع شده اند .
برای افزایش آگاهی از خود احتیاجی به خواندن كتاب ، شركت در جلسات آموزشی یا استفاده از راه و روشهای معنوی شرقی نیست . هر انسانی از خودش بیش از آنچه در حال حاضر به آن عمل می كند شناخت دارد . زمانی كه نداهای درونی نمایان می شوند بی توجهی و گوش نكردن به آنها امری رایج است . یكی از سریعترین راههای پیروی از دستور سقراطی « خود را بشناس » این است كه از ناشنیده گرفتن و نادیده انگاشتن آگاهی نسبت به خویشتن ، كه حداقل به شكل مبهم توسط ذهن هشیار ما درك می شود ، اجتناب كنیم .
پذیرش خود افراد ، محركهای درونی خود را از همان ابتدا نادیده می گیرند ، زیرا نمی خواهند كه تمامی گستره افكار و احساسات خود را بپذیرند . بسیاری از افراد از خشم و یا از تكانه های جنسی و تخیلات خود شرمنده هستند . اگرچه اینها بخشی از زندگی طبیعی هستند اما بسیاری از افراد لااقل تا حدودی به گونه ای تربیت شده اند كه فكر كنند این جنبه از وجودشان بد یا گناه آلود است . بعضی اوقات ما خود را با ظاهر فریبنده ای كه دیگران از خود نمایش می دهند مقایسه می كنیم و از این مقایسه به وحشت می افتیم و در نتیجه میزان پذیرش خود ، در ما كاهش می یابد .
بسیاری از تجربیات می توانند موجب افزایش « پذیرش خود » شوند . شركت در گروههای رویارویی تحت یك رهبری موثر روان درمانی با یك درمانگر صادق صاحب بینش و برخوردار از درك بالا دوستی با افراد پذیرنده گرایش مذهبی و بسیاری دیگر از تجربه های زندگی به افزایش خودپذیری كمك می كنند .
بیان خود
بیان خود ، سومین جزء صداقت است . فردی كه خود را بیان می كند ، از درونی ترین افكار و احساسات خود آگاه است ، آنها را می پذیرد و در زمان مناسب و به شكلی مسئولانه با دیگران در میان می گذارد . چنین فردی حتی در حالت اضطراب شدید نیز می تواند آنچه را در آن لحظه حس می كند ، با آرامش و بی پرده آشكار سازد .
فرد صادق در زمان احساس محرومیت ، نگرانی و یا خجلت زدگی می تواند بخش عمده ای از آنچه را كه حس می كند فاش سازد و زمانی كه اعمالش در تناقض با انتظارات خود او یا دیگران است ، می تواند نقاط ضعف خویش را بپذیرد . زمانی كه فرد صدیق عصبانی می شود ، همانگونه كه شرط عقل است خشم خود را به طریقی ابراز می كند كه با بیشترین احتمال برطرف شدن سرخوردگی همراه باشد فضا را مساعد سازد رابطه را بهبود بخشد و آن را از نو برقرار كند . همچنین ممكن است احساساتش را بدون توجیه یا عذرخواهی بیان كند .
عشق بدون انحصارطلبی
عشق بدون انحصارطلبی، دومین صفت كلیدی است كه می تواند موجب ترویج ارتباطهای معنادار شود . واژه های بسیاری برای توصیف كیفیتی كه من آن را عشق غیر انحصارطلبانه می نامم ، به كار رفته است . برخی از رایج ترین عناوین مورد استفاده عبارتند از : احترام ، پذیرش و توجه مثبت .اما همه اینها تنها بخشی از مفهومی را كه من می خواهم منتقل كنم می رساند اگر چه عشق چنان گستره كاربرد وسیعی دارد اما به اندازه كافی اشارات پسندیده شخصی و تاریخی به كلمه عشق وجود دارد كه استفاده از آن را موجه جلوه دهد .
عشق ورزیدن ، لزوماً دوست داشتن نیست .
یكی از مسائل اساسی كه دیر یا زود برای هر كس پیش خواهد آمد این است كه : چگونه به كسی كه فكر می كنم باید دوستش داشته باشم عشق بورزم در حالی كه حتی او را دوست هم ندارم .
غالباً ، افراد كسانی را كه معتقدند باید به آنها عش بورزند دوست ندارند و این امر هم در تئوری و هم در عمل مشكلات عمده ای را در برقراری ارتباط موثر بین افراد ایجاد می كند .
پذیرش تجلی مهم عشق است .
بهترین تعریف پذیرش ، داشتن بازخوردی بی طرفانه نسبت به شخص یا اشخاص دیگر است . شخصی كه پذیراست ، فضایی را ارائه می كند كه با ارزیابی افكار ، احساسات و یا رفتارهای سایرین ، آلوده نشده است . فرد دیگر می تواند بگرید ، بخندد ، یا عصبانی باشد و حتی با وجود اینكه رفتارش مورد پسند نیست پذیرفته شود . به همین دلیل گاهی اوقات پذیرش را مقاومت نكردن در مقابل عشق می خوانیم .
احترام دیگر عنصر اصلی عشق
در عشق اصیل ، آنچه ما آن را دیگر بودن بنیادی فرد دیگر می نامیم ، محترم شمرده می شود . این عشق كاركنان سازمانی حرمت خلوت فرد دیگر را به رسمیت می شناسد ، از خود- فرمانی او حمایت می كند و به جای وابستگی بیش از حد به طرف مقابل توانمندی بیشتر را پرورش می دهد . این عشق از حرمت و از فاصله در رابطه ، حفاظت می كند
عشق واقعی ، متجاوز نیست .
این عشق ، به خلوت دیگران تجاوز نكرده و سعی نمی كند با زور به خلوتگاه شخص دیگر راه یابد .
والدین ، اغلب وسوسه می شوند كه در زندگی فرزندانشان كنجكاوی كنند . آنان مایلند دوره خود افشاسازی را طولانی تر كنند . اما همه بچه ها از نظر روان شناختی به ایجاد یك زندگی خصوصی نیاز دارند . این نیاز آنان است كه برخی از مسائل را از والدن خود و دیگران پنهان كنند . در اغلب موارد نزدیكتر شدن فرزندان به والدین آنـان را مایوس تر و ناراحت تـر می كند زیرا والدین كودك یا نوجوان را با سئوالات متعدد مورد بازپرسی قرار می دهند و مثل یك كارآگاه بطور پنهانی و از یك مكان مخفی نظاره می كنند تا ببینند فرزندشان چه می كند و با چه كسانی رابطه دارد .
پیوستار بی تفاوتی – همدلی – همدردی
درك همدلی ، زمانی كه آن را بر روی پیوستاری كه از بی تفاوتی تا همدردی گسترده است می بینیم ، ساده تر است .
در جوامع مدرن شهری ، برقراری ارتباط واقعی با همه كسانی كه ملاقات می كنیم كاری غیرممكن است و قدری بی تفاوتی انتخابی ، برای ادامه حیات روانی ضروری است زیرا در غیر این صورت ممكن است مدار بین فردی ما متحمل بار اضافی شده و با سوزاندن فیوز برای مدتی از نظر بین فردی خاموش شود و در نتیجه انرژی بین فردی ما تحلیل رفته و در تمامی روابط خود از درخشش كمتری برخوردار شویم .
اجزاء همدلی
در تعاریف جدید همدلی ، این صفت دارای سه جزء توصیف شده است :
اول ) فرد همدل در عین حالی كه درك دقیق و حساسی از احساسات فرد دیگر دارد ، جدایی خاص خود از شخص موردنظر را نیز حفظ می كند .
دوم ) همدلی یعنی درك موقعیتی كه پدیدار شدن آن احساسات كمك كرده است و یا موجب برانگیختگی آنها شده است .
سوم ) فرد همدل به شكلی با طرف مقابل ارتباط برقرار می كند كه او احساس كند پذیرفته و درك شده است .
تحقق نگرش های اساسی
صداقت ، عشق غیرانحصارطلبانه و همدلی نگرشهایی هستند كه باعث ایجاد روابط بهتر با مردم می شوند . لغت نامه نگرش را به عنوان « جهت گیری احساسی یا ذهنی نسبت به یك موضوع » تعریف می كند . بدون این سه نگرش ، كمبودهای زیادی در روابط افراد به چشم می خورد . اما با وجود آنها روابط می توانند به اوج شكوفایی خود برسند . از اینرو من صداقت ، عشق غیرانحصارطلبانه و همدلی را از شرایط ضروری برای ارتباط بهینه می دانم .
مراحل بهبود ارتباط
مهارتهای ارتباطی یك مسئله است و كاربرد اثربخش آنها در زندگی روزمره ، مسئله ای كاملاً متفاوت . پنج عامل بر احتمال كاربرد این مهارتها در زندگی روزمره افراد تاثیر می گذارد : تعهد كمی به كارگیری مهارتها ، كاربرد آن مهارتها در موقعیتهای مناسب ، میل به نومید نشدن از شكستهای تصادفی ، آماده كردن دیگران برای این واقعیت كه افراد مایلند در برخی اوقات به شكلی متفاوت ارتباط برقرار نمایند و پرداختن به آموزش و مهارتها به بهبود ارتباط می انجامد .
انتخاب موقعیتهای مناسب
هنگامی كه افراد با مهارتها آشنا می شوند اغلب می خواهند كه برخی از آنها را در بعضی از دشوارترین مسائل بین فردی زندگی خود به كار برند . آنان ممكن است گوش كردن انعكاسی را در مواقعی به كار گیرند كه با بیشترین احتمال كاربرد قضاوت یا ارائه نصایح همراه است ، یا در برابر افرادی به ابراز وجود بپردازندكه كمترین احتمال پاسخ به یك پیام
جرات مندانه را دارد . اما همانطور كه احمقانه است كه با یك روز تمرین دویدن در مسابقه ماراتن شركت كنید . استفاده از مهارتها در محیط ها و موقعیتهای دشوار نیز قبل از تمرین جدی و تسلط كافی بر آنها كار معقولی نیست .
نهراسیدن از شكستهای تصادفی
این مهارتها ، نوشدارو نیستند . زمانی كه به خوبی مورد استفاده قرار گیرند با احتمال بسیار زیاد موفقیت و غنی سازی روابط همراهند . با وجود این گاه حتی كاربران بسیار خبره و صادق را نیز با شكستهایی تصادفی روبه رو می كنند .
آماده سازی دیگران برای تغییر
برخی افراد پس از یادگیری مهارتهای ارتباطی تمایل شدیدی دارند كه این مهارتها را به عنوان یك راز تلقی كنند . اما برخی دیگر مایلند كه افراد شریك در زندگی و محل كار خود را از این حقیقت آگاه كنند كه گاهی از اوقات برخی از روشهای ارتباطی متفاوت را به كار خواهند برد . پژوهشهای ما نشان می دهد كه معمولاً بهتر است به افراد دیگری كه احتمال دارد برخی از رویكردهای جدید را در برخورد با آنان به كار برند برخی از رویكردهای ارتباطی جدید را به كار گیرند و این مهارت ها شامل مواردی قابل تغییر خواهند بود .
آموزش مهارتها
كارگاههای آموزشی مهارت سازی می توانند موهبتی بزرگ برای توسعه توانایی انسان در برقرار بهتر ارتباط باشند . بیشتر مردم در می یابند كه یك كارگاه مهارت آموزی در پرورش اثربخشی بیشتر روابط بین فردی بسیار مفید است .
لحظه های شكل گیری مسیر زندگی و لحظه های زندگی
شكل گیری زندگی در سازمان از ورود افراد به سازمان آغاز می شود میتوان با ارتباط موثر محیط اداری مناسب ایجاد شود زندگی در سازمان كه نیمی از اوقات كاركنان در یكجا می گذرد با استفاده از لحظه های خوب و روابــط مناسب انسانی مطلوب می شود .
لحظه های سپیده دم زندگی و دنیای بد و خوب و دنیای زیبای انسانهای موفق و هشیار به ارزیابی زندگی خویش پرداخته و كاركنان یك سازمان همواره زیبائیهای زندگی را ببینندكه مسلماً سرنوشت خوبی را در سازمان خواهند داشت .
زندگی خوب همراه با اندیشه خوب و مثبت در كاركنان یك سازمان ارتباط زندگی را به بهشت تبدیل نموده و احساس تعلق را به سازمان افزایش می دهد . انسانهایی كه زیبا و امیدوارانه می اندیشند دارای سلامتی روح می باشند ذهن كارگاه تولید فكر می باشد آرامش و اضطراب میتواند حاصل كیفیت لحظه لحظه های اندیشه مثبت انسان در سازمـان باشد . لحظه های سپیده دم زندگی دیگری را می توان در سازمان آغاز نمود . پدیده فكر عامل خلق واقعیتهای یك زندگی مناسب در سازمانها می باشد كه می بایستی به روابط خوب انسانی در بین كاركنان تبدیل شود .
چنانچه ارتباط موثر كاركنان در سازمان ایجاد شود تنها راه پیشرفت و سربلندی هر سازمان ایجاد تحول در فرد فرد افراد سازمان می باشد .
شاخصهای ارتباط موثر با مدیریت سازمان
اصل خودهشیاری ، خود بیداری و اشراف و بصیرت لحظه به لحظه به خود بهترین راه برنامه ریزی و كنترل ذهن ناخودآگاه توجه لحظه به لحظه انسان به خود اوست .
بین روحیه كاركنان و افكار و دستاوردهای آنان در زندگی رابطه ای وجود دارد . از طرفی بدست آوردن آرامش با احساس حضور لحظه به لحظه و استفاده از قدرت تمركز برای كنترل روحیه در بدست آوردن آرامش در سازمان موثر می باشد .
اصول اعتماد به نفس كاركنان در سازمان
1) یاد و اعتماد و اتكال به قدرت و یاری خداوند رحمان
2) خودهشیاری ، خودبیداری و اشراف و بصیرت لحظه به لحظه به خود ( تئوری غفلت و هشیاری )
3) اصل تغییر در الگوها و ایجاد نشانه ها
4) اصل خودیابی ( من كیستم ؟ )
5) اصل خود احساسی ( احساس خودشایستگی ، خودسالاری و احساس شخصیت )
6) اصل خود باوری و خود محوری در راستای خدا محوری
7) اصل اقتدار در مقابل ضعف
8) اصل یقین در مقابل تردید
9) اصل احساس رهبری و مدیریت
10)اصل مسئولیت پذیری
11 اصل تمیزی و زیبائی ظاهر
12)اصل تعریف از خود و دیگران ( تعریف از دیگران نه تنها باعث ارتقاء اعتماد به نفس طرفین می شود بلكه روابط انسانی را نیز زیبا می نماید . از دیگران صادقانه تعریف كردن و مهر خود را به دل آنها بیندازید و در خود ایجاد اعتماد به نفس كنید . )
13)اصل تشویق خود و دیگران
14)اصل عدم شماتت و سرزنش خود و دیگران
15)اصل سلامت و نگهداری از جسم و سلامتی انسان
16)اصل لبخند
17)اصل ابراز عشق و علاقه به دیگران و متذكر شدن ویژگیهای خوب آنان
18)اصل نگاه به دیگران در عین تواضع ، بزرگی خود را در دل حس كنید .
19)اصل كمك به دیگران و بخشایش
20)اصل تعهد به قول ، صداقت و راستی
21)اصل عدم انجام خلاف و مجبور نشدن به عذرخواهی به لحاظ انجام خلاف
22)اصل قاطعیت و گفتن نه در زمان خلاف
23)اصل دانش و تجربه آموختن
24)اصل نظم و انضباط كاری
25)اصل عدم تاخیر در سر كار
26)اصل مدیریت زمان ( مراقب زمان و عمر بودن و برنامه ریزی مناسب و دنیایی اعتماد به نفس ساختن )
27)اصل مدیریت اولویت
28)اصل عدم مقایسه خود با دیگران ، پایبند به قدرت اجرائی خود نه دیگران
29)داشتن هدف و برنامه در زندگی
30)اصل ژست و حالت بدنی ( پیش بسوی یك زندگی عالی در سایه اعتماد به نفس زیبا )
نگرش به ارتباطات موثر مدیر و كاركنان سازمان
ارتباطات كلید طلایی موفقیت یك انسان است . لازمست كه با استفاده از تكنولوژی فكر عالیترین ارتباط را با انسانها برقرار كنیم . اصولاً ارتباطات انتقال احساس و یا اطلاعات است از انسانی به انسان دیگر ، در نحوه ارتباطات انسانی آنچه را كه بین همه انسانها معمولاً مشترك است لبخند است كه معنای زیبایی را برای هر مخاطبی ارائه می نماید اصولاً انسانها در راستای فطرت و ذات خود دوست دارند كه مورد تعریف و تمجید و ستایش دیگران قرار بگیرند . انسانها خیلی از مطالبی را كه در حضور نمی توانند بگویند در نامه می توانند بنویسند لذا ضروریست كه ارتباطات بنحو مطلوبی برقرار شده و دلها را به دست آوریم و كیفیت زندگی را عالی می نمائیم انسان در زندگی خویش در سازمان به دستاوردی می رسد كه رویائی در سر داشته باشد . ( از مراسم عاشورا و تاسوعای حسینی و قدر در توسعه دستاوردهای زندگی انسانی بهره ببریم .)
مسائل سازمان را عالی حل كنیم و لذت ببریم .
باور ما نسبت به مسائل زندگی مثبت باشد مشكلات در كار و زندگی و تاثیر آن در زندگی را حل نمائیم باید دقیقاً بدانیم كه چه می خواهیم و به دنبال چه هستیم و خود را در شرایط حل مشكلات قرار دهیم .
باید در زندگی خصوصی و كار در سازمان عارفانه رفتار نمائیم مدلها و الگوهای زندگی ما می بایستی در مسیر كمال انسانی باشد .
ارتباطات موثر در سازمانی می بایستی بر مبنای انسان متبسم ، نگاه مثبت ، تفكر مطلوب ، آرامش و اعتماد به نفس ، توكل بر خداوند سبحان باشد.
منبع:مدیر آگاه