تعهد از زمره واژههایی است که تعاریف زیادی برای آن از دیدگاههای مختلف ارائه شده است. مفاهیم متعددی مانند وجدان، اخلاق کاری، انصاف و غیره. با وجود داشتن تفاوت های مفهومی معادل با تعهد مورد استفاده قرار میگیرند که منظور واژه Commitment میباشد. از نظر ویلیامسون و اندرسون(1991) تعهد عبارتست از شدت و گستردگی مشارکت فرد درسازمان، احساس تعلق بهسازمان و شغل و احساس هویت. وجود احساسهای مزبور در فرد به افزایش وابستگی گروهی، رفتار همکاری منجر خواهد شد. سالانسیک(1977) تعهد را عبارت از پیوند دادن فرد به اعمال و اقدامات فردی وی میداند. این تعریف که خود از تعاریف ارائه شده توسط کیزلدو ساکومورا (1966) اقتباس شده، یک تعریف عملیاتی از این واژه است. منظور کلی از این تعریف آن است که تعهد زمانی واقعیت مییابد که فرد نسبت به رفتار و اقدامات خود احساس مسئولیت و وابستگی نماید. بعبارت دیگر، در این مفهوم، حرف زدن تنها کافی نیست و باید به دنبال آن عمل همراه با مسئولیت باشد.
بطور کلی، تعهد را میتوان احساس وفاداری،داشتن هویت و احساس مسئولیت فردی و شغلی وسازمانی تعریف نمود. مشخص است که وجود این عوامل میتواند با عوامل و شاخصهای اداری و ساختاری یک رابطه متقابل داشته باشد. این عوامل باعث افزایش کارائی و اثربخشیسازمان میشود که به نوبه خود در مراحل بعدی افزایش تعهد را به مراه دارد. (احمدپور و شائمی، 1379)
توجه به اصول اخلاقی و تعالیم مذهبی در داد و ستد و انجام برخی از اقدامات یا خودداری از انجام اقدامات دیگر برای پرداختن به فعالیتهای تجاری از گذشته های دور در اجتماعات مطرح بوده است مانند خودداری از دریافت رشوه یا فریبکاری و تقلب در انجام معامله. می توان گفت مبنای اخلاق کسب و کار استفاده از قواعد اخلاقی در تجارت است. بنابراین اخلاق کسب و کار به رعایت اصول و هنجارهای اخلاقی در فعالیتهای تجاری ارتباط دارد. از گذشته های دور تا دوره معاصر عوامل گوناگون در ایجاد اخلاق کسب و کار و تحول آن مؤثر بوده است مانند اندیشه های فلاسفه و دانشمندان درباره موضوعاتی از قبیل عدالت، صداقت، درستکاری، رعایت انصاف و توجه به موازین اخلاقی در معامله و رفتار با افراد دیگر. گرچه در دوره مدرن با طرح اندیشه های جدید مباحثی مانند جدایی دین از سیاست در دنیا به صورتی افراطی مطرح شد، اما اعتقادات مذهبی و تعالیم انبیا نیز از جمله عوامل تأثیر گذار بر شکل گیری و تحول اخلاق کسب و کار به شمار می آید (مصطفوی منتقمی، 1389).
مرجع :
متحدپرچ