دو سه ماه گذشته برای من آسان نگذشت. انجام آخرین اصلاحات کتاب ِ در دست انتشارم “تاریخ تحلیلی سینمای مستند صنعتی ایران”، نویسندگی و تهیهکنندگی یک مستند داستانیِ بهنسبت جدی برای شرکت محل کارم، انجام تصویربرداریهای عمدهٔ آخرین فیلمم زندهرود، یک روز بهخصوص؛ فرصتی و فراغ خاطر حداقلی را هم از من سلب کرد. حالا مدتی از این تراکم مشغلهها دورم (خدا کند چنین باشد!) و امیدوارم بتوانم نظمی بدهم و یادداشتنویسی در صفحهی چکهای از جهان را تداوم درستی بخشم.
خوانندگان بسیاری میشناسندم که سالهاست با مستندسازی صنعتی درگیرم، اما شاید همه ندانند که من سال آینده پس از حدود ۲۹ سال کار مداوم در مرکز مستندسازی شرکت فولاد مبارکه بازنشسته خواهم شد. اگر آن اندازه نیروی لازم را خداوند بزرگ در اختیارم گذارد، این دوران، شروع تازهای در زندگی حرفهییام خواهد بود؛ نهتنها در سینمای مستند بهطور کلی، که در همین سینمای مستند صنعتی که بهخود جرأت دادم و تاریخ آن را نوشتم. این را از بابت درآمدِ بهنسبت پایدار این بخش از اقتصاد سینمای مستند ما نمیگویم، بلکه بدان خاطر که فکر میکنم در این نوع از سینمای مستند، ظرفیتهایی وجود دارد که هنوز نامکشوف است و بسیار جذاب: هم برای مستندساز و هم برای تماشاگر.
اما چرا تا این اندازه روی صنعت تأکید میکنم؟ آیا صنعت این اندازه جاذبه دارد که یک فیلمساز عمر خود را صرف اشاعهٔ فرهنگ صنعتی بکند؟ صنعتی که بههرحال یک سرش متصل است به سرمایهسالاری و رنجوزحمت انبوهی از انسانها که جز مغز خلاق و دستهای پینهبستهٔ خود، سرمایهٔ دیگری ندارند؟ صنعتی که از قِبل آن نظام امپریالیستی شکل گرفت؟ نظامی که دستکم در طی چند دهه پس از جنگ جهانی دوم، تسمه از گردهٔ ملل جهان سوم کشید، کودتاها کرد، هزارها انسان صادق و مبارز را سربهنیست کرد و صدهاهزارشان را در زندانها پوساند؟ صنعتی که اکنون به تکنوسفر (فنسپهر) ی فراروییده که در سایهٔ آن یک نظام تکنوتوتالیتار (با ظاهر خررنگکن ِ سرمایهداری لیبرال) پدید آمده که در غیاب یک نظام جایگزین و شاید انسانی، توانسته انحصارگری خود را هرچه مؤکدتر به همهٔ نظامهای اقتصادی/سیاسی جهان تحمیل کند؟
هرچند صنعت، جادهصافکن همهٔ این بلایا در قرون پساانقلاب صنعتی بوده، اما نهتنها بهعنوان یک شر لازم؛ بلکه بهعنوان ابزار فراروییدن انسان طبیعی ِ پیشاصنعتی یا پیشامدرن، به انسان امروزی و مسلط به ماشین و خلاصه انسانی مدرن، در همه حال عمل کرده است. میتوان صنعت را دوست نداشت و حتی با آن معارضه داشت و جنگید، اما نمیتوان از آن فرار کرد. بسیاری با مهیا شدن امکان تولید انسان آزمایشگاهی شاید به این نتیجه رسیده باشند که ماشین حالا شده است دشمن نوع بشر. سایهٔ آن چیزی که سهگانهٔ ماتریس (ساختهٔ برادران واچوفسکی) به آن شکل وحشتزا بهتصویرش کشید، همچون شبحی، بر فراز جهان پساصنعتی به پرواز درآمده است. اما نمیتوان این واقعیت را نادیده پنداشت که انسان ِ فراصنعتی ِ آینده، همچنان میتواند عاشق بشود و ایمان داشته باشد و از همه مهمتر امیدوار باشد. و اینکه صنعت با تمام امکانات بیشتری که در اختیار نیروهای شر قرار میدهد، این ابعاد و جوهرهای وجودی انسان را از او نمیتوانست گرفت. پس میتوان همچنان انسان بود و چون آیندهٔ جهان را همین امروز، جهانِتسخیرشدهتوسطِصنعت میسازد؛ از صنعت گریزان نبود و حتی با آن دوست هم بود، همچنان که با فرزندان خود دوست هستیم و مراقبت میکنیم که بر اثر خباثت دوستان ناباب، در گرداب هرویین و اِکس و ایدز و هزار درد بیدرمان دیگر، گرفتار نشود!
حالا این ماییم و دنیایی از فیلمهای مستند که پسوند صنعتی دارند و میتوان با کمک آنها هم جهان را بهتر شناخت، هم تواناییهای انسان را واخوانی کرد و هم رمزوراز مدیریت نیروهای طبیعی را بهتر درک کرد و در کنار همهٔ اینها، دروازههای جدیدی را بهروی فانتزیآفرینی باز کرد. البته اینها همه پتانسیلهای مستندهای صنعتی هستند و بسیاری از مستندهای صنعتی متأسفانه، تنها Sponsored Films هستند و بهطور عمده دیدگاههای صاحبان صنایع را بازتاب میدهند. اما وقتی در یک مستند میبینیم که یک گروه مشهور موسیقی راک در طی فقط ۲۴ ساعت، بهگونهای کار میکنند تا یک کنسرت عظیم را با یک گروه تقریباً صدنفره سازمان دهند و اجرا کنند و کل این کار بیستوچهارساعته، در ذهن بیننده یک کارخانهٔ بزرگ صنعتی را تداعی میکند (اشاره به مستندی در مورد پشت صحنهٔ کنسرت گروه Rush که در یکی از شبکههای فارسیزبان ماهوارهیی پخش شده)؛ متوجه میشویم که اصلاً زندگی امروز بدون اتکا به فرهنگ و نظام صنعتی بنیادی سست خواهد داشت. بسیاری از برنامههای نشنالجئوگرافیک داستان بهثمر رسیدن پروژههای عظیم صنعتی در گوشهگوشهٔ جهان پیرامون مارا روایت میکند و در روزها، هفتهها و ماههای اجرای این پروژهها؛ چه بسیارند صحنههای نفسگیر که دست کمی از درامهای پرهیجان ندارند. در این فیلمها هرچند ما به درون دنیای پررازورمز ماشینهای پیچیده و حیرتانگیز رخنه میکنیم، اما بیش از آن با انسانهایی آشنا میشویم مقاوم، سختکوش، مسلط به دانش و فنون مهندسی و البته بسیار خلاق. انسانهایی که در دنیایی بهسرمیبرند که در هر موقعیت مفروض، هر اندازه مبهم و معمایی و حتی فلسفی که باشد؛ ناچارند جوابهای قطعی بیابند. همین افراد هستند که پلهای عظیم، کشتیهای غولپیکر، بزرگراههای بسیار کارآمد، ساختمانهای محکم چنددهطبقه و بسا سازههای شگفتآور را میسازند. در جهان امروز، زندگی شهری حتی در کشوری مانند ایران، بدون این مظاهرگاه غولآسای جهان صنعتی، طاقتشکن میشود.
فیلم مستند صنعتی عرصهٔ نگاه به همین حرفها و مقولههاست که هم این انسانها در آن مطرح میشوند، هم دنیای پررازورمز صنعت و فناوری، و هم امکان بالقوهای است برای بررسی و لاجرم نقد خود صنعت.
-محمدسعید محصصی-