مصاحبه با جوان نخبه و موفق شهر سنندج سرکارخانم ئاسو شجاعی

وقتی که رزومه چندین صفحه‌ای سوابق تحصیلی و کاری، سوابق پژوهشی، آموزشی، افتخارات و رتبه‌های علمی، فرهنگی و هنری‌‌اش را مطالعه کردم، بیش از پیش برای دیدن این دختر دانشمند و فرهیخته کردستانی مشتاق شدم. کسی که شیفته دانستن و کشف آگاهی است. او  به صورت خیلی اتفاقی  با »نانوتکنولوژی« آشنا می‌شود.
 12 سال پیش که تازه به دانشگاه راه یافته بود با مطالعه مقاله‌ای  در یکی از روزنامه‌ها، که تعریفی را به زبان ساده از علم »نانو تکنولوژی« ارائه داده بود، لذت مطالعه مقاله‌ای را که چند سال قبل در دوره دبیرستان در مجله »دانشمند« خوانده بوده، تداعی می‌شود. مقاله‌ای که در مورد خاصیت ذرات کوچک طلا یا »نانو رشته‌های طلا« تصاویری را در ذهنش ثبت کرده بود. نخستین مقاله بین‌المللی دوران دانشجویی‌اش در نخستین کنفرانس مشترک نانوتکنولوژی ایران و روسیه در سال 1384 پذیرفته می‌شود و او را دانشمند جوان ایرانی در حوزه نانوروباتیک معرفی می‌کند. از سال 1377 تاکنون حدود 50 مورد سابقه پژوهشی، 17 رتبه برتر علمی و 16 رتبه برتر فرهنگی و هنری در کارنامه درخشان این دختر نخبه کردستانی دیده می‌شود.
 دریافت کمک‌ هزینه کنگره برای دانشجویان غیراروپایی(Congress Scholarship for ECCOMAS 2012) انجمن روش‌های محاسباتی در علوم کاربردی (وین- اتریش در سال 91)، کسب مقاله منتخب و دیپلم افتخار دومین رقابت بین‌المللی پژوهشگران جوان عرصه فن‌آوری نانو  (مسکو روسیه در سال 89)، کسب مقام اول بخش پوستر و دریافت دیپلم افتخار از آکادمی ملی علوم ارمنستان در سومین گنگره بین المللی پزشکان جوان  ایروان - ارمنستان، کسب مقام اول بخش پوستر اولین کنفرانس مشترک نانوتکنولوژی ایران و روسیه - تهران، کسب مقام در چندین دوره جشنواره جوان خوارزمی و جشنواره مخترعان جوان،  ارائه مقاله در کنفرانس‌های بین‌المللی مختلف از قبیل؛ دوازدهمین کنفرانس بین‌المللی دانش محاسباتی و کاربردهای آن در سالوادورد بهیای برزیل، هفتمین کنفرانس بین‌المللی مدل‌سازی ریاضی، دومین مسابقات بین‌المللی مقالات علمی  محققان جوان فعال زمینه فناوری نانو در مسکو روسیه،  ششمین کنفرانس بین‌المللی مدل‌سازی ریاضی در دانشگاه صنعتی وین اتریش، پنجمین سمینار جهانی بیومکانیک در مونیخ آلمان، اولین کنفرانس مکانیک محاسباتی جنوب شرق اروپا صربستان و مونتنگرو، کنفرانس بین‌المللی واقعیت مجازی در تورین ایتالیا، هشتمین سمینار جهانی مکانیک سیالات چنگدوی چین و سومین کنگره بین‌المللی پزشکی ایروان ارمنستان  عناوین پاره‌ای از سوابق پژوهشی این مهندس جوان است. همچنین داوری مسابقات علمی مختلف داخلی و بین‌المللی، داوری پروپوزال‌های پژوهشی و طرح‌های اقدام‌پژوهی سازمان آموزش و پرورش و جشنواره خوارزمی ، عضو کمیته پژوهشی اداره آموزش و پرورش ناحیه یک سنندج از 1387 تاکنون و همکاری علمی و پژوهشی با باشگاه دانش‌پژوهان کاردوک، از سال 1380 تاکنون نیز برخی از سوابق کاری اوست. »ئاسو شجاعی«، متولد سال 1361  سنندج، کارشناس مهندسی کامپیوتر- نرم‌افزار از دانشکده تربیت دبیر فنی شریعتی تهران و  فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد مهندسی فناوری اطلاعات- شبکه‌های کامپیوتری از دانشگاه آزاد اسلامی با معدل  18/46 است. شجاعی از سال 84 برای تدریس دروس فنی، در آموزش و پرورش ناحیه یک سنندج مشغول به کار است و در سمت مدرس پاره‌وقت با آموزشکده فنی‌حرفه‌ایی دختران سنندج و مرکز  تربیت معلم شهید »مدرس« سنندج نیز همکاری می‌کند. آنچنان پرانرژی و با شور و اشتیاق از کار و زندگی و تدریس، علم و هنر و عرفان می‌گوید که سرشار از شور و شعف می‌شوی  و نگاهی دیگر و عمیق‌تر به توانایی‌های بی‌نهایت انسان، به مثابه تجلی آفریدگار عالم  پیدا می‌کنی. گفت‌وگوی »سیروان« را با وی بخوانید.
***
* مطالعه درباره »نانوتکنولوژی« و علاقه و اشتیاق شما به این علم نسبت به سایر بخش‌هایی که فعالیت داشته‌اید، ملموس‌تر و مشهودتر است.  اگر بخواهید تعریف ساده‌ای از نانوتکنولوژی داشته باشید، آن تعریف چیست؟
-نانوتکنولوژی به زبان ساده، فن‌آوری استفاده از مولکول‌ها و اتم‌ها برای ساخت ابزار جدید در صنایع مختلف و در نهایت،  بهبود سطح زندگی بشر است. کاربردهای وسیع آن، همه زمینه‌های مختلف تمدن معاصر، از صنایع غذایی و تصفیه آب تا کشاورزی، پزشکی، الکترونیک، کامپیوتر، معماری، ماشین‌سازی تا تولید تجهیزات پیشرفته نظامی را شامل می‌شود. حوزه کاری من به طراحی و مدل سازی نانوروبات‌های مولکولی و سیستم‌های مخابراتی ریزمقیاس مربوط می‌شود که ترکیبی از ریاضیات، مخابرات، پزشکی و هوش مصنوعی است و از سال 1380 به بعد بخش عمده‌ای از وقت آزاد خود را به کار در این زمینه اختصاص داده‌ام.
*از سال 1380 تاکنون  فراز و نشیب‌های کار در این زمینه و مطالعات شما به چه صورتی بوده و اصولا علاقه‌مندی به »نانوتکنولوژی« و  دستاوردهای شما در این مدت 12 سال چگونه بوده است؟
-ببینید؛  آشنایی من با نانوتکنولوژی خیلی اتفاقی بود. روزی پدرم در حال مطالعه تعریفی ساده از نانوتکنولوژی  در روزنامه بودند و از من خواستند که با توجه به علاقه‌ام به حوزه‌های ترکیبی فیزیک و زیست ‌شناسی، آن را مطالعه کنم. با خواندن آن مطلب اشتیاق زیادی برای دانستن بیشتر در این مورد پیدا کردم و خاطره مقاله‌ای از مجله »دانشمند« در دوران دبیرستان درباره خاصیت نانورشته‌های طلا در ذهنم تداعی شد. آن موقع من تازه دانشگاه رفته بودم و در مورد واقعیت مجازی مطالعه می‌کردم و علاقه‌مند بودم که بتوانیم سیستم‌های مجهز به واقعیت مجازی را بر روی وب ارائه بدهم و قابلیت‌های برنامه‌نویسی گرافیکی برای محیط‌های چندبعدی و انتقال‌دهنده حواس غیربصری، من را محصور خودش کرده بود. نتیجه مطالعه‌ام  در این مورد را در تابستان 80  به همراه دو نفر از دوستانم، خانم‌ها »فرنوش زندکریمی« و »فاطمه صادقی« در قالب مقاله‌ای در چهارمین کنفرانس دانشجویی برق ایران ارایه دادیم. بعدها این دغدغه را داشتیم که چطور واقعیت مجازی را با نانو تکنولوژی ترکیب کنیم. آن موقع استفاده از اینترنت در دانشگاه محدود بود و با این حال هر فرصتی که پیدا می‌کردم،  مشغول تحقیق و جستجو در این مورد می‌شدم و در همین راستا با میکروسکپ‌های SPM آشنا شدم که به جای ارائه اطلاعات بصری ابزاری(نوک)هایی دارد که با سنجش تغییرات ولتاژ می‌تواند اطلاعات مربوط به سطوح اتمی را ثبت کرده و اتم‌ها را جابجا و دستکاری کند. و فهمیدم این همان جایی است که من می‌توانم کار تازه‌ای انجام دهم  و وقت گذاشتم روی این قضیه که چطور می‌توانیم واسطه‌های نرم‌افزاری را  برای این کار تعریف و طراحی کنیم.
*و فعالیت در این زمینه بود که شما را وارد ستاد نانوتکنولوژی دفتر ریاست ‌جمهوری وقت کرد؟
-بله. با فعالیت در این زمینه و به لطف دانشمندان خوشفکر این مرکز، من وارد ستاد نانوتکنولوژی دفتر ریاست‌جمهوری شدم و در کنفرانس نانوتکنولوژی ایران در سال 1381 ، جزو معدود ارائه‌دهندگان دانشجویی در این کنفرانس بودم و این زمینه‌ایی را فراهم کرد که با دانشمندان ایرانی که در نانو کار می‌کردند آشنا شوم و دکتر سلطانی، رییس آن زمان ستاد نانو تکنولوژی از من خواستند که برای یافتن سوالاتم در زمینه نانو، از دفتر ستاد کمک بگیرم و بعد هم دعوت به کار شدم و درسمت مترجم بخش الکترونیک و کامپیوتر و نانوپزشکی، با خبرنامه ستاد نانو همکاری می‌کردم و  این تجربه ارزشمند، باعث شد روش نگارش مقاله‌های پژوهشی و واژه‌گزینی در متن‌های تخصصی نانوتکنولوژی را یاد بگیرم  و در همان جا بود که بیشتر به حوزه نانوپزشکی علاقه‌مند شدم و مطالعاتم را بر نانوروبات‌های پزشکی و چالش‌های مربوط به ساخت حسگرها، موتورها و ابزارهای تزریق دارو و جراحی میکروسکپی، متمرکز کردم. در واقع در سال 80، در زمره نخستین کسانی بودم که در این حوزه فعالیت پژوهشی را آغاز کردند و متاسفانه هنوز هم جز تعدادی از دانشجویان خودم، افراد معدودی در کشور، در این زمینه فعالیت می‌کنند.
*دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی تا چه حدودی شما را در این زمینه حمایت می‌کنند؟
-معمولا کار پژوهشی در حوزه دانش‌بنیادی با دشواری‌های خاص خودش همراه است؛ خصوصا در زمینه‌هایی که به دلیل عدم وجود امکانات تکنولوژیکی، فاصله زیادی میان مدل سازی و پیاده ‌‌سازی کاربردی وجود دارد. در حوزه‌های مخابرات نانویی و نانوروباتیک، به دلیل نوگرایی بسیار و چالش‌های تکنیکی فراوان، کمتر سرمایه‌گذاری انجام می‌شود و حمایت‌های پژوهشی این حوزه تا حدودی ضعیف‌تر از سایر زمینه‌هاست؛ از این رو، در تمام این سال‌ها، این پروژه را تنها از روی علاقه شخصی دنبال کرده‌ام.
*در نانو تکنولوژی به کجا می‌خواهید برسید؟
-مقاله‌های من تا سال 1387 مربوط به حوزه موتورها، حسگرها و مکانیسم‌های پردازشی در ابعاد نانو و میکرو بوده‌ است اما از 87 به بعد، با ورودم به رشته شبکه‌های کامپیوتری، به طور تخصصی‌تر وارد حوزه مخابرات نانویی شده و تقریبا تمام مقالات سال‌های اخیر من بر تحلیل سناریوهای مختلف مخابرات مولکولی مبتنی بر سیستم‌های طبیعی، مانند گرده‌افشانی گیاهان، کموتاکسی در باکتری‌ها و تغییرات غلظت در انتقالات هورمونی متمرکز بوده است. از سال 1390  که در مقطع کارشناسی ارشد فارغ ‌التحصیل شدم، با علاقه به کاربردی کردن دستاوردهای این حوزه، مدتی بر روی واسط‌های نوری تبدیل اطلاعات مولکولی به سیگنال‌های الکتریکی کار کردم و در حال حاضر در زمینه مخابرات کوانتومی مشغول پژوهش هستم.حوزه شگفت‌ انگیزی که تا حدودی ما را با زیبایی‌های عمیق جهان اطراف و وجود خودمان آشنا می‌کند؛ از نحوه کارکرد مغز و حافظه انسان، تا مسایلی مانند تله‌پاتی.
*در واقع وارد مراحل جالب‌تری شده‌اید... با این حساب واقعیت علمی بحث »تله‌پاتی« که می‌گویند، چیست؟
-ذره‌هایی مثل الکترون یا فوتون اسپین(چرخش) دارند که به طور ساده، می‌توان این چرخش را بر اساس زاویه یا جهت چپ‌گرد یا راست‌گرد بودن، دسته‌بندی کرد. اگر در یک زمان مشخص، میان دو ذره جفت‌شدگی کوانتومی اتفاق بیافتد، یعنی مثلا اسپین‌هایشان هم‌جهت شود، اگر بی‌نهایت فاصله مکانی و زمانی از هم داشته باشند، به شرط ایزوله بودن از محیط اطراف، هر گونه تغییری روی یکی، دیگری را هم آگاه می‌کند. مثلا  اگر با شخصی احساس یگانگی کنیم، کیلومترها فاصله فیزیکی نمی‌تواند ما را از حس و تفکر او محروم کند. شما مجسم کنید من و شما هر کدام یک سیستم مخابراتی تنها با یک الکترون داریم من به کهکشان دیگری می‌روم و شما می‌خواهید برای من اطلاعاتی را به صورت صفر و یک بفرستید. برای دریافت سریع اطلاعات کافی است قبلا با هم به توافق رسیده باشیم مثلا توافقی مثل اینکه اگر اسپین چپ‌گرد بود، داده ارسالی صفر و اگر راست‌گرد بود، داده برابر یک است. با هر تغییر در اسپین الکترون شما، من صفر و یک ارسالی رابدون هیچ تغییری دریافت می‌کنم در حالی که ارسال اطلاعات در تمام روش‌های مخابراتی رایج کنونی، دارای تاخیرهای در مقیاس ثانیه است.
*یعنی این توافقات قبلی الزاما باید وجود داشته باشد؟
-این کدهای صفر و یک که می‌گویم برای سیستم انتقال اطلاعات است که بیشتر جنبه علمی قضیه است اما  تلی‌پاتی خودمان در مغزمان اتفاق می‌افتد که با فکر کردن به شخص و یا چیز خاصی برایمان اتفاق می‌افتد به شرطی که جفت‌شدگی کوانتومی حفظ شود و برای حفظ این جفت‌شدگی  باید سیستم مخابراتی ما از تغییرات ناشی از شرایط محیطی مصون باشد.
*از سال 1375  تا سال 1389 افتخارات و رتبه‌های برتر فرهنگی هنری در زمینه‌های شعر، داستان، قطعه ادبی، نقاشی و مفاهیم قرآن را در کارنامه خود دارید، این گستردگی حوزه کاری که شخصیت علمی شما را به شعر و نقاشی سوق می‌دهد،از کجا می‌آید؟
-من از دوران کودکی، خود را در هیچ چارچوبی محدود نکردم و خوشبختانه شرایط خانواده و درایت والدینم این امکان را برایم فراهم کرد که زمینه‌های علمی و هنری مختلف را آزمایش کنم و این به توسعه بیشتر توانایی‌های فردی من منجر شد. کنجکاوی و میل بسیار زیاد من به دانستن و خلق تازگی، نه فقط در آزمایش‌های علمی، که در نقاشی و شعر و داستان جلوه کرد و همه دوران کودکی و نوجوانی من را پراز لذت کرد. نقاشی‌های من به‌طور عمده، طرح‌های مفهومی بودند و تقریبا فضایی اجتماعی- عرفانی نزدیک به شعرهایم را تداعی می‌کردند. با اتمام دوره دبیرستان، در فاصله سال‌های 80 تا 89، هیچ طرح قابل ارائه‌ای نکشیدم و وقتی دوباره از سال 1389  شروع کردم فضایی متفاوت نقاشی‌هایم برای خودم هم عجیب و جالب بود. انگار، سال‌ها بدون اینکه قلم‌مو به دست بگیرم، در یک بوم نقاشی، قد کشیده بودم. در حال حاضر تقریبا هر ماه، یک اثر جدید تمام می‌شود و بیشتر نقاشی‌ها برای خود شعر کوتاهی هم دارند.
*آیا در نقاشی هم مانند مثلا مباحث نانو تکنولوژی هدف مشخصی دارید؟ اصولا مقصدی در شعر و نقاشی دارید؟
-در هنر نه مبدای هست و نه مقصدی. شعر و نقاشی حقیقت جاری در زندگی من است که در واژه یا تصویر تبلور می‌کند و نه تلاشی از روی عمد برای به دست آوردن چیزی. حقیقتی است فارغ از مقصد.اما در کل امیدوارم نقاشی‌-شعرهایم را به‌طور مجموعه‌ای مستقل، به علاقه‌مندان هدیه کنم و از نقدهای هنرمندان این حوزه‌ها نیز بهره‌مند شوم.
*با شناختی که از شما و روحیات و رفتار و شخصیت شما پیدا کردم، کلاس‌های شما احتمالا متفاوت است. سوال بعدی من مربوط به نحوه تدریس شما در مراکز آموزشی است با توجه به اینکه با رده‌های مختلف سنی دانش‌آموزی و دانشجویی سروکار دارید. چه شیوه‌ای را در مدیریت کلاس‌ها و نحوه تدریس اعمال می‌كنید؟
-برای من تمام انسان‌ها، فارغ از سن و جنسیت و منسب اجتماعی، مقدس و قابل احترامند و هر روز با شور و شوق زیادی به کلاس می‌روم. چون پر از فرصت رشد و کمال است. جدا از موضوع تدریس، همه کلاس‌ها برای من جهان زیبایی است برای شریک شدن در آگاهی یکدیگر. من سعی می‌کنم جلسه اول کلاس را به بحث در مورد زندگی، هستی و جسم و جان انسان و شیوه‌های تمرکز، برنامه‌ریزی و تندرستی، اختصاص دهم و هرآنچه در مورد منشا احساسات مختلف در وجود انسان تجربه کرده‌ام .عموما فضای کلاس‌های من، خشک و سخت‌گیرانه نیست و به گفته دانشجویانم، دلیل غیبت نکردن آن‌ها در کلاس من، تنها لذتی است که از یادگیری مطالب مختلف تجربه می‌کنند و نه ترس از حضور و غیاب.
یکی از بزرگترین خوشبختی‌های من، کار کردن با گروه‌های سنی مختلف است. از نوجوانان زیر 18 سال، دانشجویان فنی بین 18 تا 22 سال و همکارانم در تربیت معلم که با وجود سن و تجربه بالایی که دارند، در حال ادامه تحصیل هستند و شایسته تقدیر.
فضای هر کلاس، متناسب با شرایط دانشجویان و نیازهای آن‌ها، تغییر می‌کند. در یک کلاس باید چراغ اعتماد به نفس را در دل کسانی روشن کنی که احساس می‌کنند از فرزندانشان عقب مانده‌اند و تا به حال با کامپیوتر کار نکرده‌اند و در کلاسی دیگر باید هدف‌های والاتر برای زندگی ارائه کنی و رغبت به یادگیری مفاهیم تخصصی را در ذهن نوجوانان پرشوری زنده کنی که زیباترین روزهای زندگی‌شان ممکن است در هجوم ناآگاهانه بازی و رسانه و سرگرمی، از دست برود. به‌طور کلی، تدریس دروس تخصصی در دانشکده فنی بازده و پویایی بیشتری را برای خودم به همراه داشته است.
*نقش خانواده شما در موفقیت و رسیدن به این جایگاه اجتناب‌ناپذیر است، کمی بیشتر از آنها بگویید.
-پدر و مادرم هر دو فارغ‌التحصیل مدیریت هستند. مادرم کارمند مرکز تحقیقات کشاورزی و پدرم بازنشسته هلال احمر است. یک خواهر دارم که فوق‌لیسانس  پترولوژی دارد و برادرم هم دانشجوی ارشد مدیریت اجرایی است. پدر و مادرم با نهایت صبر و فداکاری، از چهار سالگی به من خواندن و نوشتن کردی، فارسی و انگلیسی یاد دادند. از همه مهم‌تر رابطه صمیمانه، انسانی و آرام پدر و مادرم، با یکدیگر، ما و جامعه، به من و خواهر و برادرم، محبت بی‌دریغ، احترام و آزادمنشی را آموخت.همسرم هم در این چند سالی که ازدواج کرده‌ایم ، پشتیبان، همراه، همفکر و همسفر خوب تمام تجربیات علمی، هنری و اجتماعی‌ام بوده و تجلی عشق در وجودم را تداوم بخشیده. عشقی که باعث شده هر لحظه احساس کنم زنده بودن، در تمام سلول‌های وجودم جریان دارد و از دیدار تجلی معجزه‌های خدا در هر ذره کائنات لذت ببرم.
*تعریف شما از موفقیت چیست و  چقدر با واژه »شکست« موافق هستید؟
- موفقیت از دیدگاه من تلاش برای درک زندگی است. لذت بردن دم به دم از کشف خود، جهان و حضور خداوند. موفقیت یعنی در هر زمان و هر موقعیت که قرار داریم، بتوانیم بهترین تصمیم و رفتار را انجام بدهیم و ذهنمان بر کاری که می‌کنیم متمرکز باشد، نه درگیر مسایلی از گذشته و آینده که در این لحظه جز نگرانی و هدر دادن انرژی کاری برای آنها از ما ساخته نیست. با واژه شکست هم موافق نیستم. چون تا زمانی که زنده هستیم و نفس می‌کشیم، می‌توانیم آفریننده، موثر و شاد باشیم. مهم نیست چند بار جریان زندگی خلاف انتظار ما بوده، چند بار درگیر حماقت و رنجش شده‌ایم. مهم این است که به هر شرایط ترسناک، به چشم یک چالش جالب و یک مسئله ارزشمند برای حل کردن نگاه کنیم و تا وقتی ذره‌ای توان در وجودمان هست، امیدوار باشیم.
*و حرف پایانی شما برای دانشجویان و دانش‌پژوهان؟
-همیشه لحظه‌هایی هست که احساس سردرگمی، ناکامی و سرخوردگی، میل به حرکت را در انسان ضعیف می‌کند. من در تمام زندگی به دوستانی برخورده‌ام که چیزی در مورد توانایی‌های خودشان نمی‌دانند چون هرگز زمان کافی را به مطالعه و بررسی شاخه‌های مختلف اختصاص نداده‌اند. از تجربه‌های تازه ترسیده‌اند و ترجیح داده‌اند سنگ بی‌حرکتی باشند که زلزله، یا جریان آب، به طور اتفاقی حرکت می‌دهد. آدم‌هایی که به دنیا آمده‌اند به گمانشان از سر جبر، خورده‌اند، خوابیده‌اند، تولیدمثل کرده‌اند و در نهایت باز از سر جبر، بدون این‌که احساس کنند زنده‌اند، از دنیا رفته‌اند. می‌خواهم بگویم؛ به دنبال یک هویت فارغ از جنسیت، ملیت، زبان، و اقتضای جغرافیا و زمان باشید. هویتی که شناخت آن به رضایت عمیق قلبی منجر می‌شود و برای آن هویت قدم بردارید، نه به مقام و شهرت و پول دل ببندید و نه بی‌توجهی دیگران شما را از تلاش مقدستان نا امید کند. اگر به زیبایی‌های درونتان اجازه جلوه‌گری بدهید، خوشبختی نامحدود و عشق بی‌کران در تمام زندگی همراهتان خواهد بود. فقط و فقط، برای زندگی، برای توانایی‌ها و برای دانش ارزش قایل باشید. سرشار از برکت و حضور خدا.
منبع:زندگی برتر

۳۰ شهریور ۱۳۹۲


محصولات مشابه