به همین دلیل است که دولتها هم ممکن است نسبت به این موضوع حساسیت نشان دهند و به مقایسه میانگین درآمد مدیران با کارمندان معمولی بپردازند. بهعنوان مثال، هیلاری کلینتون اخیرا اظهار تاسف کرده که خانوادههای آمریکایی در حالی همچنان با دشواریهای مالی مواجه هستند که میانگین درآمد مدیران حدود 300 برابر کارمندان معمولی است.
کارمندان چنین اخباری را میبینند و میشنوند و در برخی موارد، کارفرماهای خود را جزو باشگاه ثروتمندان میدانند، چه این موضوع واقعا درست باشد و چه نباشد، بسیاری از آنها موافقند که سیاستمداران محدودیتهای پرداخت پاداش یا افزایش مالیات را برای مدیران شرکتها اعمال کنند.
اما چیزی که بیشتر سیاستمداران و کارمندان در مورد آن نمیدانند، چالشها و ریسکهایی است که کارفرماها برای تاسیس کسبوکار خود متحمل شدهاند. کارمندان فقط میبینند مدیرشان سوار خودرو گران قیمت میشود و خانه زیبایی در قسمتهای خوش آب و هوای شهر دارد. برخی افراد بهطور طبیعی از این موضوع متنفرند. البته این احتمال هم وجود دارد که کارفرماها به کارمندان خود حقوق کافی ندهند یا مزایا و مرخصیهایی مثل مرخصی زایمان را مطابق قانون رعایت نکنند و موجب نارضایتی کارمندان شوند.
به هر حال، همه صاحبان کسبوکارهای کوچک، کارمندان خود را میستایند و به ارزش آنها اذعان دارند. همچنین دوست دارند از نظر مالی هم به آنها برسند و افزایش حقوق و پاداش خوبی برای آنها در نظر بگیرند؛ اما در شرایط رکودی و سخت اقتصادی، ممکن است این کار برای آنها سخت باشد بنابراین ممکن است دیگران و بهخصوص دولت فکر کند شما برای خودتان درآمد زیادی در نظر میگیرید و به کارمندانتان حقوق خوبی نمیپردازید. مهمتر از اینها، مزایا یا مرخصی کافی به آنها نمیدهید پس اگر کسی به این دلیل اظهار نارضایتی یا حتی تنفر کرد، اهمیتی به آن ندهید.
منبع