الفن والثقافة والحرف الیدویة

تصفية عروض البيع:

عروض البيع فن ولاية طهران

  • حصل کتاب \"لنأخذ صورة تذکاریة\" للکاتب محمد رضا یوسفی على جائزة الکتاب الثامن والثلاثین للعام 0101 دولار. یعتقد محمد رضا یوسفی أن نوع التماسک السردی والبنیوی الذی یطبقه المؤلف فی القصة یجعلها قابلة للتصدیق. \ R \ n روایة محمد رضا الیوسفی \"لنلتقط صورة ت

    محمدرضا یوسفی معتقد است نوع روایت و انسجام ساختاری که نویسنده در داستان اعمال می‌کند در مجموع موجب باورپذیر شدن آن می‌شود. روایت محمدرضا یوسفی از «عکس یادگاری بگیریم» | رمان جدیدی مبتنی بر دیالوگ در دست انتشار سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: کتاب «عکس یادگاری بگیریم» نوشته محمدرضا یوسفی در سی‌وهشتمین جایزه کتاب سال شایسته تقدیر شد. یوسفی در مورد این رمان که برای مقطع نوجوان نگارش یافته، به هنرآنلاین گفت: داستان پلیسی دارد و درباره بچه‌های کانون اصلاح و تربیت است و ماجراها و مشکلاتی که برای آن‌ها پیش می‌آید. بخشی از داستان هم واقعی است. خانمی که عضو اینجو مردمی است به‌صورت مشکوکی در خانه‌اش کشته می‌شود چون بچه‌های کانون به خانه او رفت‌وآمد داشتند پلیس به آن‌ها مشکوک است ولی سرانجام قاتل را پیدا می‌کنند. داستان از منظر یک دختر نوجوان خبرنگار پیش می‌رود که قبلا در کانون بوده. او با این توضیح که «عکس یادگاری بگیریم» روایتی نو و مدرن دارد، افزود: هم‌زمان خود مقتول به شکل سوررئال همراه شخصیت‌های داستان با ما همرا می‌شود. در نتیجه بستر رئال و واقعی زندگی شکسته شده با تخیل رمانتیکی که بعد از مرگ هنوز آن زن دل به این بچه‌ها بسته و آن‌ها را رها نمی‌کند روایت می‌شود. یوسفی با بیان این که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان نوشتن داستان مدرن بسیار سخت است، ادامه داد: در حوزه بزرگ‌سال عملا هیچ محدودیتی ندارید ولی در حوزه کودک و نوجوان باید آن توان لازم را نویسنده داشته باشد تا بتواند روایتی متفاوت از داستان‌های رئالیستی ارائه کند و از سویی برای جذب مخاطب بتواند ساختار دراماتیک داستان را نیز حفظ کند. به باور من رمز کار و پیچیدگی آن در این است که چون مخاطبان همه ادبیات‌شناس نیستند و گونه‌های متفاوت ادبیات را نمی‌شناسند نویسنده باید داستان را با چنان ظرافتی پیش ببرد که بتواند جهان غیرواقعی را واقعی تصور کند. این موضوع مقداری به مهارت‌های نویسندگی برمی‌گردد وگرنه در طرح داستان‌های دیگری هم اتفاق افتاده و چیز تازه‌ای نیست. نوع روایت و انسجام ساختاری که نویسنده در داستان اعمال می‌کند در مجموع موجب باورپذیر شدن آن می‌شود. باورپذیر از یک منظر رئالیسی نه باورپذیری از منظر خیال‌انگیزی. به‌نظرم وقتی «صد سال تنهایی» یا «شازده احتجاب» را می‌خوانیم این جهان‌های متفاوت، عجیب، غریب و خیالی را با ذهن سمبولیک، رئالیسم جادویی و نگاه فرمالیستی باور می‌کنیم و از آن‌ها لذت می‌بریم. با این که رمان‌های هیچ کدام رئال نیستند و ساختار ذهنی ما انسان‌ها کلا مبتنی بر تجربه و جهان رئال عمل می‌کند. او هم‌چنین در مورد کتاب‌هایی که در دست چاپ و انتشار دارد، اظهارداشت: رمان «عالیجانب بو» توسط انتشارات محراب قلم منتشر می‌شود. کتاب سرگذشت پسر نوجوانی است که جلوی توالت عمومی می‌نشیند و از افراد پول می‌گیرد. داستان در بستر رئال اتفاق می‌افتد ولی یک جهان سوررئال از این بو خلق می‌شود و همه زندگی این پسر را به آلودگی می‌کشد. یوسفی با بیان این که کتاب مبتنی بر دیالوگ است یعنی توضیح و تفسیر سنتی رمان‌نویسی را ندارد، تصریح‌کرد: رمان اپیزودیک پیش می‌رود و داستان‌های بهم پیوسته از یک شخصیت نوجوان است. او که رمان «مادربزرگ این‌جوری» را برای چاپ به انتشارات هوپا سپرده، اضافه‌کرد: مادربزرگ رمان متفاوت است و کتاب بافت ساختارشکنانه دارد به این شکل که مادربزرگ کلاسیک قصه‌های فولکوریک و متون کهن که بسیار مثبت روایت می‌شود نیست و حتی یک جورهایی منفی است. این ساختارشکنی هم ویژگی این داستان و طنز آن محسوب می‌شود. یوسفی که رمانی را نیز به انتشارات قدیانی تحویل داده این روزها مشغول نگارش مجموعه شاهنامه است.

  • مقابلة مجلة مقهى القصة من قبل محمد رضا yusefi-نحن نحب الکتب و الأدب و القصص المخفیة نحن

    زهره مسکنی: محمدرضا یوسفی، زاده ۱۳۳۲ در همدان، نویسنده و نظریه‌پرداز ادبیات کودکان و نوجوانان است. اولین اثر داستانی او «سال تحویل شد» سال ۱۳۵۷ منتشر شد. وی علاوه بر داستان‌نویسی برای کودکان و نوجوانان، به نمایشنامه‌نویسی و فیلمنامه‌نویسی نیز مشغول است. وی که دانش‌آموخته رشته تاریخ از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران است تا کنون بیش از دویست اثر عمدتاً داستانی برای کودکان و نوجوانان منتشر کرده‌ است. یوسفی سال ۲۰۰۰ نامزد جایزه هانس کریستین آندرسن و برندۀ دیپلم افتخارIBBY نیز شده است. اما آنچه باعث شد در پروندۀ «عشق در ادبیات کودک و نوجوان» به سراغ او برویم، یکی بازنویسی اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی از حالت نظم به نثری روان و خواندنی با پیچیدگی‌ها و فضاسازی‌ها و تصویرسازی‌های خاص و تبدیل آنها به داستان برای کودکان و نوجوانان بود و دلیل دیگر انتشار مجموعه پنج‌جلدی «عاشقان ناشناس». یوسفی در بازخوانی داستان‌های شاهنامه سفرۀ عشق را بسیار وسیع گسترده و به انواع آن پرداخته است. از داستان‌های معروف عاشقانه شاهنامه چون بیژن و منیژه و خسرو و شیرین تا‌ داستان عشق مادری چون جریره، همسر سیاوش و دختر پیران ویسه سردار سپاه افراسیاب به فرزندش فرود و روایت عشق مادری. همچنان که داستان فرانک، مادر فریدون و عشق او به نوزادش را هم روایت کرده است. در کتاب اول این مجموعه، داستان‌های فرانک، همسر آبتین و مادر فریدون، زال و چگونگی پرورش او توسط سیمرغ، رودابه و عشق او به زال، تهمینه و عشق او به رستم، گردآفرید و عشق او به سهراب، سودابه و عشق او به سیاوش، خوب‌چهر مادر سیاوش، فرنگیس و جریره همسران سیاوش آمده است. جلد دوم نیز به داستان‌های منیژه و بیژن، کتایون و گرشاسب، فغستان و اسکندر مقدونی، گرامی و اردشیر، دل‌افروز و فرخ‌پی، گردیه و شیرین و خسرو پرداخته است. مجموعه پنج‌جلدی «عاشقان ناشناس» نیز که بر مبنای افسانه‌های فولکلوریک نوشته شده «عاشقانه‌ای به نازکی تار مو»، «سارا و موج‌های عاشق ارس»، «درناهای عاشق»، «عاشق شدن پری دریایی به روایت آب» و «گرگ‌ها هم عاشق می‌شوند» نام دارند. در ادامه گفت‌وگوی ما با این نویسندۀ پرکار به مناسبت روز ادبیات کودک و نوجوان را می‌خوانید به تاریخ ۱۸ تیر ۱۳۹۹: کافه داستان: طی این همه سال که در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان فعالیت می‌کردید، به طور مستقیم و مشخص حضور عشق را در این حوزه چطور دیدید؟ محمدرضا یوسفی: این موضوع بسیار مهم است. به نظر من این موضوع برمی‌گردد به ساختار ادبیات ما بعد از انقلاب. بعد از انقلاب ساختار ادبیات کودک اساساً دولتی می‌شود. یعنی یک سری سیاستمدار در پشت پرده وجود دارند، به عنوان ناشر و توزیع‌کننده که حتی در بخش خصوصی هم حضور دارند. سایۀ سنگین بخش دولتی بر ادبیات کودک، سبب می‌شود یک سری سوژه‌ها نظیر عشق، نظیر حقوق کودک، و یک سری مسائل اجتماعی مربوط به کودک به شکل عجیب و غریبی مبهم است. این سیطرۀ قدرتمند یک سری سوژه‌ها را حذف می‌کند و یک نظارت ایدئولوژیک اخلاقی بر ادبیات کودک عارض می‌شود و خود به خود وضعیتی پیش می‌آید که یکی از آن شرایط عشق است. حتی در قصه‌های فولکلوریک که یک بخش از ادبیات ماست و کودک و نوجوان از آن الهام می گیرد. به همین دلیل قصه‌های عاشقانه را در آثار بومی به‌ندرت می‌توان پیدا کرد. متأسفانه مقوله عشق حتی در ادبیات بومی و فولکلور هم سانسور شده است. بعد از انقلاب، تمام آنهایی که دست‌اندرکار ادبیات کودک و نوجوان بودند و هستند، در زمینۀ حرفه‌ای می‌دانستند و آرام آرام متوجه شدند که نباید یک سری سوژه را کار کنند. کسانی بودند که موارد خاص را برای نوشتن داشتند اما به خاطر این که ناشر قبول نمی‌کرد، تألیف نمی‌کردند. یکی از این سوژه‌های تحت سانسور، حماسه و شاهنامه بود. به عنوان مثال حماسۀ سیاوش را که نوشته بودم، پانزده سال توی خانه ماند. البته به چند ناشر پیشنهاد دادم، اما این سوژه‌ها آن زمان چندان خریداری نداشت. الان هم نیست. کافه داستان: الان در مورد ادبیات حماسی تغییری پیدا شده؟ یوسفی: خیلی کم. مثلاً من مجموعۀ شاهنامه را در دست دارم، می‌دانم چه مسائلی وجود دارد. به هر حال چون بخش دولتی متوجه شده که جامعه ما متحول شده و طیفی از بچه‌ها فولکلور و فرهنگ ملی‌شان را می‌خواهند و دوست دارند. به هر حال یک سر این جریان به بازار وصل است و باید کتابی تولید شود که بتواند بفروشد. در نتیجه یک بخش‌هایی داستان حماسی هم دارند که متأسفانه اغلب هم ضعیف است. چون هرازگاهی تولید می‌شود و آن اندازه که این بخش دولتی بر روی قصه‌های انقلاب و جنگ و… انرژی می‌گذارد، اجازۀ کار بر روی کارهای دیگر حماسی را نمی‌دهد. عشق هم یکی از سوژه‌های نفرین‌شده بود. حتی در آغاز خاله‌سوسکه را هم برنمی‌تابیدند. زمانی که من قصه «سارا و موج‌های عاشق ارس» را که یک قصه فولکلور هست را به صورت رمان نوشتم که بارها تجدید چاپ شد، ناشران دولتی این مدل داستان‌ها را چاپ نمی‌کردند. من سارا را به یک ناشر گمنام به اسم «نقطه» دادم که به تاریکی رفت و دیگر پیدایش نیست و حتی زمانی که می‌خواستم کتاب‌ها را تجدید چاپ کنم نتوانستم این ناشر را پیدا کنم. ما این مشکل را در ادبیات بزرگسال به این شکل نداریم. ادبیات بزرگسال فرق می‌کند و دنیای خاص خودش را دارد و بخش دولتی نتوانسته در آن بخش وارد شود. اما در بخش کودک و نوجوان ناشر و نویسنده تولید کرده؛ منتقد ساخته و همه کارها را کرده. با این پیش‌زمینه، دغدغه یک نویسنده که می‌خواهد رمان عاشقانه داشته باشد و استعدادهایی که به این شکل از بین رفته‌اند، زیاد است. به دلیل این سانسورها این نویسنده‌ها نتوانستند بنویسند و نرفتند سراغ این سوژه. هر نویسنده‌ای در این زمینه خاطراتی دارد. سرچشمه این تفکر نمی‌دانم کجاست. عشق چرا نباید در وجود کودک وجود داشته باشد. اصلاً انسان بدون عشق می‌شود آهن؛ می‌شود سنگ. این ایدئولوژی و این نوع تفکر با همان سایۀ سنگین رویش هنوز هم هست. ممکن اسن ما تغییر شیوه‌ای در برخی ناشران خصوصی داشته باشیم، اما ناشران دولتی هنوز بر این مبنا کار می‌کنند. کافه داستان: اخیراً حوادث خشونت‌باری در جامعه داشتیم که گریبانگیر نوجوانان شد. مباحثی از خشونت‌های خانگی که اخبار حوادث را به خود اختصاص داد. این اتفاقات باعث شد که بابی برای طرح این مسائل باز شود و افراد زیادی از جمله نویسندگان متعدد در این مورد صحبت کردند. اینکه چه اتفاقی افتاد که ما به اینجا رسیدیم و چه مسائلی را بچه‌های ما یاد نگرفتند و در موردش نخواندند و با چه چیزهایی آشنا نشدند که این اتفاقات در حال افتادن است؟ آیا فکر می‌کنید بعد از این اتفاقات و طرح این مسائل، حالا شاهد تغییراتی خواهیم بود؟ یوسفی: جهان یک جهان سرمایه‌داری‌ است و پول حکومت می‌کند. این مختص ایران نیست. این واقعیت جهان است در سطح کلان و ایران هم بخشی از این بازی‌ست. به هر حال مردم در همه جای دنیا باید بروند کار کنند و پول به دست بیاورند تا بتوانند زندگی کنند. این فرمول اولیه زندگی است که سیستم جهانی سرمایه‌داری برای انسان تعریف می‌کند. این یک عوارض خوب و بدی دارد. عوارض بد این است که انسان‌ها برای به‌دست‌آوردن پول دست به خشونت هم می‌زنند. آن که اسلحه و پوتین تولید می‌کند باید تولیداتش را بفروشد؛ پس جنگ‌افروزی می‌کند. وقتی جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، با این قوم و قبیله‌ها، در جنگ‌های متوالی با خشونت‌های کلان روبه‌رو می‌شود، کشورها در مقابل مقاومت نشان می‌دهند و مقابله‌هایی می‌کنند. از نظر روان‌شناسی، از نظر جامعه‌شناسی سعی می‌کنند طیفی از مردم و جامعه را به سمتی ببرند که با حضور خشونت در جامعه، اندیشه‌های گوناگون را تقویت کنند. یکی از اندیشه‌ها از آغاز تاریخ بشر تا به امروز این باور هست که انسان به طور غریزی میل به خشونت دارد یا مجبور به خشونت می‌شود و برای کنترل این به سراغ عشق می‌روند. یعنی پدیدۀ عشق را در قصه‌های رمانتیک در متون کهن و فولکلور نظیر وامق و عذرا و لیلی و مجنون و… داریم. از خاله سوسکه تا قصه‌های امیر ارسلان و ملک فلان و… مقولۀ عشق است. اگر این قصه‌ها از منظر نمادین تجزیه و تحلیل شود، مبتنی بر ساختار ذهن انسان هستند. امیر ارسلان خلق شده چون در ذهن همه انسان‌ها بوده است. یک میل دیوی در ذهن هر انسانی و یک میل فرخ‌لقایی در ذهن هر انسانی هست. نیازی به روانشناسی یونگ و فروید هم نیست. انسان‌ها از آغاز تاریخ، به ذات و جبر معتقد بودند و یونگ و فروید و دیگران از روی این موارد نظریه می‌دهند. حالا درون انسان یک میل امیر ارسلانی هست که عاشق می‌شود؛ یک میل فرخ لقایی هست که حضور عشق است. یک میل دیوی هست که می‌خواهد عشق را با خشونت تصرف کند. به عنوان یک ساختار در تمام قصه های فولکلوری و حماسه می توان به اشکال مختلف دید. در ایلیاد و اودیسه هم دیده می‌شود. عشق در تمام قصه‌های ملل جهان دیده می‌شود. از آغاز، قصه‌های آغازین آدم و حوا بوده‌اند. اولین قصه زمین عاشقانه است. هابیل و قابیل و دختر حوا نمادین هستند. به لحاظ ساختاری مثل قصه امیر ارسلان نامدار هستند. یک قابیلی هست که نقش دیو درون ما را بازی می‌کند. یک هابیلی هست که عاشق می‌شود، باز عنصر عشق هست. این وجه در اغلب قصه‌های فولکوریک و متون مکتوب دیده می‌شود. حضراتی که ایدئولوژی ادبیات کودک را به دست گرفته‌اند، چه فاجعه‌ای به وجود آوردند. عشق را از کودک و نوجوان گرفتند. در کتابی یک سوزن ته‌گرد عاشق یک کاغذ می‌شود. ما کلی برو و بیا داشتیم که این چرا عاشق بشود. امروز ما به لحاظ آماری یکی از کشورهای خشن جهان هستیم. مثلاً هندی‌ها عاشق بزن و برقص و شادی هستند. ساختار فرهنگی کشور هند با آن نظام طبقاتی و فقر و آلودگی در برخی مناطق و … می‌بینیم شادی در آنجا سرآمد است و به اندازۀ ما خشونت در آنجا وجود ندارد. چون ما عشق را در نظریه‌ها و در کتب درسی و در ادبیات و در داستان‌ها پنهان کردیم. چون در ادبیات کودک و نوجوان عشق نداریم. درباره هر موضوعی می‌توانی صحبت کنی اما برای کودکان دربارۀ عشق نمی‌توانی صحبت کنی. هنوز سخت است که بتوان زال و رودابه در کتب درسی بچه‌ها آورد، اصلاً غیرممکن است. چرا چون آن دریافت بدوی و عقب‌ماندۀ ذهنی هنوز پابرجاست که حتی انسان‌های بدوی هم این‌طور نبوده‌اند. آنها هم عاشق می‌شده‌اند. تمام داستان‌های عاشقانه‌ای که داریم یادگار انسان‌های اولیه است. در جامعه‌ای که عشق و دوست‌داشتن و محبت تبلیغ نشود و عشق احتمالاً فقط به جنگ است جز این انتظاری نمی‌توان داشت. عشق فردی است و عشق انسان به انسان دیگر. لیلی به مجنون. شیرین به فرهاد و … ایلیاد به اودیسه… تمام واژه‌های مثبت و خوب انسانی مثل لطافت و صبوری و غیره در بستر شاهرگی به نام عشق شکل می‌گیرد؛ اوج و تعالی همه اینها در عشق است. زال و رودابه که عاشق هم می‌شوند، جنگ ضحاکیان و جمشیدیان تمام می‌شود. عشق باعث می‌شود خشونت میان قبایل به پایان برسد و عشق پیروز می‌شود. اگر این را تحلیل کنیم می‌بینیم عشق نباشد، حوصله و صبوری و گذشت و معرفت نداریم، خانواده را نمی‌فهمیم. مبنای خانواده بر اساس عشق است. اگر بر عشق باشد آن خانواده شکل می‌گیرد. چرا آمار طلاق این قدر زیاد است؟ برای اینکه عشق را از کودکی به کودک یاد نمی‌دهند. بخشی از عشق غریزی و بخشی از آن آموزشی است. یعنی باید خانواده، مدرسه و جامعه عشق را تعریف کند تا کودک متوجه شود. دکترهای روانشناس به بیماران خود خواندن رمان عاشقانه را تجویز می‌کنند. این اندیشه اتفاقی نیست. آنهایی که عشق را از جامعه گرفته‌اند، این نیست که نمی‌فهمند، اتفاقاً آنها افراد بسیار آگاهی هستند چون آنها می‌خواهند جامعه را به سمت جنگ ببرند و افرادی که ضد عشق هستند و دوست ندارند عشق در ادبیات بیاید چه خودآگاه و چه ناخودآگاه جنگ‌طلب و به دنبال توسعه جنگ در جوامع هستند. تمام جنگ‌افروزهای جهان را هم می شناسند، با هیتلر هم آشنایی دارند. در طول تاریخ هم معمولاً کسانی که غارتگران و متجاوزان و جنگ طلبان جهان از چنگیز تا هیتلر و موسولینی و تمام حاکمان دیکتاتور قرن نوزده و بیست جهان، عشق را نفهمیده‌اند و نمی‌توانند بفهمند. ناپلئون نمی‌توانست ژوزفین را بفهمد؛ هیتلر نمی‌تواند معشوقه‌اش را بفهمد؛ می‌بینیم که اغلب این جنگ‌گستران و جنگ‌طلبان از عشق شکست می‌خورند. اینجاست که تفاوت شخصیت‌هایی مثل رستم و افراسیاب را می‌بینیم. اینها هر دو پهلوان و قدر هستند، اما افراسیاب عشق را نمی‌فهمد و عاشق نمی‌شود. رستم عاشق هم می‌شود. چقدر خوب است این قصه‌های عاشقانه از نظر روانشناسی تجزیه و تحلیل بشود تا ببینیم اینها مبتنی بر ساختار ذهن انسان‌هایی هستند که می‌خواهند جامعه را به آرامش برسانند؛ به مهربانی و دوست‌داشتن و در تقابل اینها جنگ‌طلبانی هستند که عشق را قبول ندارند. نتیجه می‌شود جامعه‌ای که در خیابان وقتی ماشینی به ماشین دیگر می‌خورد می‌آیند پایین و نمی‌توانند با هم حرف بزنند. یکی دست می‌برد به پیچ گوشتی و دیگری قفل فرمان. اما اگر با دیالوگ‌های مبتنی بر مهربانی و عشق رشد کرده باشند، لحظه‌ای تأمل می‌کند که من زده‌ام، عذرخواهی کنم. این ناخودآگاه است که در فرهنگ به طور اتوماتیک اینگونه تربیت شده است. اگر با عشق رشد کرده بود، مثل هندی‌ها پشت ماشینش می نوشت: «لطفاً بوق بزنید!» تا به طور اتوماتیک پیام‌آور شادی باشد. کافه داستان: با توجه به مواردی که فرمودید، استفادۀ شما از مباحث فولکوریک در مجموعۀ «عاشقان ناشناس»، ورود عشق بر بستر افسانه‌های قدیمی به ذهن نوجوانان بوده است؟ یوسفی: قویاً قبول دارم که وقتی با کهن الگوها با کودکان برخورد کنیم اثرگذارتر است. چون کهن الگوها سازه‌های ذهنی نهادینه در ما هستند. به همین دلیل است که شما هیچ ناشری نمی‌بینید که یک فایل متون کهن و فولکلور نداشته باشد. چون نه تنها جامعۀ ما بلکه هر جامعه‌ای پذیرای آن است. چنانچه در قرن بیست و یکم هری پاتر می‌آید و می‌شود کتاب مطرح جهان. چرا؟ چون ریشه در آن فولکلورها دارد. منِ یوسفی می‌آیم می‌نشینم شاهنامه را رمان می‌کنم چون کهن الگوهایی که در ساختار جامعه هست خود به خود به ما سمت و سو می‌دهد و جامعه با آنها زندگی می‌کند. هر قومی، هر ملتی، هر نژاد و دین و آیینی به وسیلۀ این کهن الگوهاست که حیات دارد. ما از زال و رودابه حرف می‌زنیم و اروپایی از ایلیاد و اودیسه و هر قوم و ملتی در هر جای دنیا یک بخش فولکوریک عاشقانه دارد که بخشی از ناخودآگاه جمعی یک قوم است. اخیراً من می‌بینم قصه‌های فولکوریک ایرانی رفته اروپا آنها برداشته‌اند خودشان با فرهنگ خودشان بازنویسی کرده و به ایران فرستاده‌اند و به اسم یک اثر خارجی ترجمه شده است. فرهنگ دیوار بردار نیست؛ حتی اگر آقای ترامپ بخواهد دیوار بکشد. شما دیوار می‌کشید که آدم‌ها از این طرف به آن طرف نروند ولی فرهنگ که این حرف‌ها سرش نمی‌شود. فرهنگ دارد با دنیای شگفت‌انگیز مجازی جابه‌جا می‌شود. واقعاً نوشتن یک قصۀ عاشقانۀ رئال، سمبولبک، ناتورال و رمانتیک برای کودک و نوجوان سخت است. سختی خودش را دارد. در نتیجه قصه‌های فولکوریک بستر خوبی برای این اتفاق است. برای همین من رفتم سراغ این قصه‌ها و چقدر هم گشتم. مشکل نشر و ناشر داشتم. بسیاری از ناشرانی هم که خیلی ادعا دارند حاضر نیستند سراغ سوژه‌های تحریم‌شده بروند. بسیار راه سخت و ناهموار و پرپیچ و خمی است ضمن اینکه خیلی ساده انگاشته شده. یعنی هر کسی ممکن است بیاید به راحتی هر قصۀ فولکوریکی را از آنجا که ملی است و میراث کسی نیست به هر شکلی چاپ کند. من هم به سهم خودم آن مجموعه را چاپ کردم. البته کارهای دیگری هم بود. یک مجموعه هم نشر پیک دانش چاپ کرد. کافه داستان: جایی خواندم که قصد داشتید عاشقانه‌ها را ادامه بدهید. به کجا رسید؟ یوسفی: یکی دوتای دیگر نوشتم. ولی همان طور که عرض کردم مشکل نشر دارد. ناشری می‌خواهد که از خرید بخش دولتی قطع امید کرده باشد و بتواند در بخش آزاد جامعه پخش کند و بفروشد. کافه داستان: با توجه به اینکه مخاطب این کتاب‌ها گروه سنی نوجوان بوده، بازخوردی که از مخاطب داشتید چگونه بود؟ یوسفی: اینها قصه‌های فولکوریک اقوام هست و من دوست داشتم دربارۀ همۀ اقوام ایران بنویسم. یعنی مجموعه قصه‌های بلوچی، لری، کردی و تمام اقوام باشدکه فعلاً نشده است. خیلی عرصۀ گسترده‌ای داریم. مجموعه‌های مختلفی کار شده. مثلاً آقای قاسم‌زاده کار کرده و خیلی‌ها این متون مکتوب عاشقانه را کار کرده‌اند. چقدر موضوعات قشنگی است هر کدام برای یک رمان. بازخورد نوجوانان جالب است. مهمان کانون بودم و بچه‌ها دربارۀ این داستان‌ها صحبت می‌کردند. برای نوجوان بحث عشق یک بحث دریایی است. بحثی است که ضرورت غریزی‌اش او را به آن سمت می‌کشاند و می‌خواهد پاسخ پیدا کند. می‌خواهد بفهمد و درک کند و لذت ببرد. وقتی خانواده‌ها در جاهایی از من می‌پرسند و می‌گویند بچه‌ها رمان‌های عاشقانه دوست دارند ما مجبوریم یک سری رمان‌های کلاسیک را به آنها معرفی کنیم. یعنی در آن مجموعه چندجلدی که کانون طی یک دهۀ اخیر چاپ کرده ما رمان عاشقانه نداریم. به هر حال رمان جنگ داریم، فانتزی داریم، همه گونه داریم اما با تم عاشقانه نداریم و چقدر جایش خالی است. وقتی که یک جامعه پر از خشونت را می‌بینیم، متوجه می‌شویم که چقدر جایش خالی است. وقتی با حوادث اخیر، منتقدان دارند سرک می‌کشند که چرا چنین حوادثی رخ می‌دهد، برای این است که خشونت را در حد وسیع می‌بینند. آن خشونت می‌آید و می‌گوید در تضاد با این خشونت چیست. متأسفانه این تجربه خطرناکی است. در حوزۀ فرهنگ چقدر باید تلاش شود و نسل باید تربیت کرد. کافه داستان: فرمودید نوشتن اینگونه داستان‌ها خیلی سخت است. الگویی که خود شما برای نوشتن این داستان‌های فولکوریک دارید چیست؟ با توجه به مخاطب نوجوان از لحاظ ساختاری و فنی از چه شیوه‌ای استفاده می‌کنید؟ یوسفی: ببینید به باور من در آغاز باید نویسنده خود این قصه را بخواند. چون ممکن است منبع موجود این قصه سه یا چهار صفحه باشد یا مثلاً فقط یک شعر باشد. مثلاً در زمینۀ شاهنامه برای اینکه برای این مخاطب جذاب باشد باید چند مورد را حتماً جدی تلقی کنیم. بعضی از این داستان‌های عاشقانه خود به خود دراماتیک هستند. مثلاً زال و رودابه یک درام دارد. لیلی و مجنون هم دارد. به همین دلیل است که بسیاری از شعرا و داستان‌نویس‌های ما از قدیم تا به حال سراغ اینها رفته‌اند. اما سهراب و گردآفرید به آن شکل درام ندارد. یا در شاهنامه و ماجرای رستم و تهمینه شما درام نمی‌بینید. رستم دنبال رخش می‌رود و محور داستان پیداکردن رخش است. پیداکردن عشق تهمینه نیست. هرچند که این عشق پنهان در رستم است و رخش بهانه ست. یعنی وقتی این داستان را تحلیل ساختاری کنید و از نظر نیازهای ضروری انسان به آن نگاه کنید متوجه می‌شوید که رخش معبری برای رسیدن انسان به عشق است. هر ساختار ادبی یک جبر درونی دارد. یعنی شما وقتی سراغ غزل می‌روید باید یک لطافت شاعرانه و یک عاشق و معشوق داشته باشید. در قصیده خود به خود فرد، شیء یا موقعیتی را دارید که باید مدحش کنید. رئالیسم و ناتورالیسم و سمبولیسم و پست مدرنیسم هر یک بخشی از جهان ادبی ما را بیان می‌کند. من ابتدا سعی می‌کنم نشانه‌های آن داستان را از نظر روانشناسی، جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی و اسطوره بشناسم. متأسفانه منابع خیلی کم است. مثلاً وقتی شما می‌خواهید رستم را از منظر مردم‌شناسی بشناسید منابع بسیار کم است و از نظر جامعه‌شناسی تقریباً منبعی نداریم. بخش عمدۀ منابعی که من برای شاهنامه تهیه کرده‌ام از روی دست دیگری کپی شده است. کثرت آثار داریم ولی اگر بخواهیم برسیم به اینکه آرش واقعاً از نظر ساختار اسطوره‌ای چه کسی است خیلی سخت است. روانشناسان ما باید بیایند کار کنند. اسطوره‌شناسانی که با نگاه مدرن به اسطوره نگاه می‌کنند را ما نداریم. یک سری جوان‌ها دارند کار می‌کنند ولی هنوز که هنوز است ما مجبوریم برویم دیگران را بخوانیم و بیاییم با اسطوره‌های ملی خودمان تطبیق بدهیم. یا نگاه فروید و یونگ به اسطوره را ببینیم و بیاییم با اسطوره‌های خودمان تطبیق بدهیم. من در حد توان و دانش خودم سعی می‌کنم ابتدا آن اسطوره را برای خودم واکاوی کنم و بفهمم عناصرش از چه چیز تشکیل شده است. بعد باید ما بتوانیم پیدا کنیم که این مربوط به کدام مقطع تاریخ بشر است. مثلاً به باور من «خاله سوسکه» از قصه‌های عصر مادرسالاری است. یا به باور من «ماه پیشونی» تبار میترایی دارد. باید اینها را پیدا کنیم و من که داستان آن را می‌نویسم باید بتوانم استدلال کنم که آرش تبار میترایی دارد. در فولکلور یک تئوری هست که قصه‌پرداز می‌آید آن نظریه را تبدیل به قصه می‌کند. عناصر آن تئوری در فرم قصه یا حماسه شخصیت پیدا می‌کند. نویسنده باید آن تئوری و این عناصر را بشناسد و یک به یک ببرد در جایگاه خودش قرار بدهد. اسفندیاری که سهروردی دارد با اسفندیاری که شاهنامه دارد یا اسفندیاری که داراب نامه دارد، متفاوت است. راوی‌ها و تبارهای اینها متفاوت است. وقتی قصه‌ای برای کودک می‌گوییم داریم اندیشۀ خودمان را به کودک منتقل می‌کنیم. همین الان هم مادرانی که برای کودکانشان قصه می‌گویند خودآگاه یا ناخودآگاه، منِ پنهان خودشان را به کودک انتقال می‌دهند. اگر مادر خشن و پرخاشگر است به ناچار قصه‌هایی از نوع پرخاشگرانه به کودک منتقل می‌کند. اینجاست که اساس شخصیت دارد شکل می‌گیرد. این را تمام روانشناسان قبول دارند که شخصیت کودک از آن لحظه‌ای که مادر دارد برای کودک قصه می‌گوید در حال شکل‌گیری است. مثلاً همان روایت «خاله سوسکه». آیا مادر قسمت عصبیت خاله سوسکه را در قصه عمده می‌کند یا عاشق‌شدنش را یا سیر و سفرش را یا فضای مردسالارانۀ حاکم بر قصه را درشت می‌کند. این مادر کجای قصه را دارد درشت‌تر می‌نمایاند؟ این برمی‌گردد به ذهنیت مادر که خودش چه ترومای ذهنی و چه زخم ذهنیتی دارد. چون قصه ناشی از زخم‌های ذهنی ماست. تمام قصه‌های فولکلوریک اساساً درمانگر زخم‌های درونی ذهن انسان‌اند. «بز زنگوله پا» آمده بگوید تو چگونه از دست گرگ درونت نجات پیدا کنی. من خودم سعی می‌کنم قصه‌ای را که می‌خواهم بازآفرینی کنم بشناسم و بعد فکر کنم که چگونه باید روایت شود؟ آیا به شیوۀ کلاسیک باید روایت شود؟ از شیوه‌های مدرن می‌توانم استفاده کنم؟ در بازآفرینی قصه‌های شاهنامه مخصوصاً وقتی وارد تاریخ می‌شود از شیوه‌های مدرن داستان‌نویسی استفاده کرده‌ام. کافه داستان: شما خودتان در کودکی یا نوجوانی داستان عاشقانه‌ای خوانده‌اید که روی شما تأثیر گذاشته باشد و هنوز هم موقع نوشتن آن را به خاطر بیاورید؟ یوسفی: قطعاً. وقتی به چیزی علاقه داریم صد در صد ریشۀ آن در کودکی است. قصه‌های عاشقانه‌ای که مادرم برایم تعریف می‌کرد. خانۀ مادربزرگ من از خانه‌های قدیمی دارای اندرونی و بیرونی بود. بخش بیرونی آن حالت قدیمش را از دست داده بود و توی آن دار قالی زده بودند. زنان قالیباف می‌آمدند آنجا می‌نشستند و قالی می‌بافتند. من بچه که بودم، می‌رفتم کنار این خانم‌ها می‌نشستم. شعرهای عاشقانۀ اینها و قصه‌های عاشقانه‌شان را می‌شنیدم. همه‌اش حکایت از فراق و هجران و دل‌سوختگی بود که در حافظه‌ام مانده است. قصه‌های عاشقانۀ مادرم خیلی جالب بود. مادرم زنی سنتی بود اما قصه‌هایش ضد سنت بود و آنها را بی‌پرده برایم تعریف می‌کرد. حتی پرده‌خوانی‌های آن زمان در خاطرم هست که در میدان بار و چهارراه پرده‌ای آویخته می‌شد و فرخ لقا همیشه پشت آن پرده بود. چشم‌های فرخ لقا از آنجا در حافظۀ من مانده است. یادم می‌آید وقتی نوجوان بودم و اولین فیلم امیرارسلان را که خانم روفیا بازی کرد دیدم، شبیه همان فرخ لقایی بود که روی پردۀ پرده‌خوان‌ها در کودکی‌ام دیده بودم و خیلی بین این دو تصویر تشابه زیادی دیدم و تصویر و اسمش در ذهن من مانده است. کافه داستان: شما که اکنون برای نوجوانان می‌نویسید، چه تشابهات و اشتراکاتی بین نوجوانان این عصر با نوجوانی خودتان می‌بینید؟ یوسفی: آن بخش کهن الگویی انسان‌ها عوض نمی‌شود و همیشه هست. انسان همیشه عاشق است، طرفدار جنگ هم هست. یعنی انسان یک پدیدۀ دائماً متضاد است. اما وجه عاشقانۀ این پدیده بر وجه خشونت آن می‌چربد. به همین دلیل است که قصۀ عاشقانه بسیار داریم. یعنی امکان ندارد قومی باشد و قصۀ عاشقانه نداشته باشد. اقوامی قصه‌های جنگ‌طلبانۀ بیشتری در فولکلورشان دارند که مورد تهاجم قرار گرفته‌اند. مثل ایران و این همه قصه‌های جنگی علتش موقعیت جغرافیایی ایران است. شما این همه داستان به این شکل مثلاً مانند داستان رستم به طور مثال در فنلاند نمی‌بینید. شخصیت یاریگرش را دارند، چون رستم یاریگر هم هست، ولی آن یاریگر ابعاد رستم را ندارد. اینها بستگی به اقلیم و قوم و تاریخ و فرهنگ و عوامل گوناگون دارد.

  • \"قصص شاهنامه\"

    زندگینامه آقای محمد رضا یوسفی نویسنده کودک و نوجوان (بهمراه فیلم مصاحبه) محمد رضا یوسفی، نویسنده و نظریه‌پرداز ادبیات کودکان و نوجوانان ایران در سال ۱۳۳۲ در همدان متولد شد. زندگینامه خودنوشت محمدرضا یوسفی به شرح زیر است: من «محمدرضا یوسفی» در مهر ۱۳۳۲ در همدان به دنیا آمدم و در همان شهر به تحصیل پرداختم. سال ۱۳۵۲ پس از گرفتن دیپلم ادبی به تهران آمدم و در دانشگاه تهران در رشته تاریخ مشغول به تحصیل شدم. همزمان به همکاری با گروه‌های نمایشِ دانشجویی پرداختم. نحستین کتابم در ۱۳۵۷ با نام «سال تحویل شد» منتشر شد. از سال ۱۳۶۵ به طور جدی به نویسندگی برای کودکان و نوجوانان پرداختم و تاکنون بیش از دویست و پنجاه کتاب که عمدتاً داستانی‌اند از من منتشر شده‌اند. من در زمینه نمایشنامه و فیلم‌نامه‌نویسی هم فعالیت‌هایی دارم، اما اگر بخواهم گریزی به زندگی کودکی و نوجوانی‌ام بزنم، باید بگویم کودکی من در میان یخ و برف و سختی‌ها و قصّه‌ها گذشت. تا آنجا که به یاد می‌آورم در آرزوی داشتن یک ماشین پلاستیکی و در شکل تکاملی آن رسیدن به یک دوچرخه سال‌ها و سال‌ها انتظار کشیدم و هرگز به آن نرسیدم. البته، بخشی از این روزگار را در رمانی نوشته‌ام که هنوز چاپ نشده است. ولی آنچه قابلِ توضیح و به یادماندنی است، خود زندگی¬ست که سرشار از آه و یأس و امید بود. بچه‌ پنجم خانواده بودم و پدر بسیار زحمتکشم فرصت نداشت تا زمانی کوتاه در کنار ما باشد. او از صبح تا پاسی از شب کار می‌کرد و همیشه او را خشمگین می‌دیدم تا شاد. روزگار با او نامهربان بود، بر مدار آرزوهایش نمی‌چرخید و چه جایی مناسب‌تر از چاردیواری خانه که او در آن فریاد بکشد! حتی در نمازخواندن هم خشمگین بود. من با کودکیِ خویش احساس می‌کردم که آقا جان ـ به پدرم چنین می‌گفتیم ـ با خدا هم دعوا دارد! اگر در حق آقا جانِ خوبم، مرد کار و زحمت و تلاش ناحقّی نکرده باشم و او را شب بنامم، بی‌راه حرفی نزده‌ام؛ چون او برای من مانند شب پر از راز و رمز و پیچیدگی بود. هیچگاه نتوانستم به دنیای ذهن او نقبی بزنم. مرا در میان خواهران و برادران، بسیار دوست داشت اما برای کار و کار و کار. انگار فرصت سخن گفتن نداشت. به همین دلیل مانند شب نامشکوف و بیگانه و راز‌آلود بود و دو برابر او، مادرم «مامان» بود که دنیایی سیال و شفاف و پر از قصّه و مَثل و ترانه و عشق داشت. همه‌چیز را از او آموختم. حافظه‌ای به وسعت دریاها داشت و هرگز پایان نمی‌یافت. هرچه پدر کم‌حرف و درخود فرو رفته بود، او عاشق بود و به هزار زبان با ما سخن می‌گفت. حتّی آن لحظه‌های غروب که خروارها رختِ چرکِ ما را شسته بود و دست‌هایش از ظلم اسپرون (چُوبک) و سردی آب و زمختی رخت‌ها تاول زده بود، روی ایوانِ خانه می‌نشست و قُل‌قُل قلیان می‌کشیدو برای من و بقیه قصه می¬گفت. من گنجشک‌ها را خیلی دوست دارم؛ شاید ریشه در همین دوران کودکی دارد که کنار مامان می‌خوابیدم و به صدای قُل‌قُل قلیان او گوش می‌دادم و مهربانی خورشیدوارِ چهره‌اش را هرگز از یاد نمی¬برم. برای من از قصّه‌های بسیار سخن می‌گفت و گنجشک‌ها جیک‌جیک می‌کردند. بچه‌های طایفه به او «خاله سوتی» می‌گفتند چون هنگام نماز خواندن و به وقت تلفظ بعضی واژه‌ها سوت می‌زد و من از همین صدای سوت لذت می‌بردم و با تسبیح گِلی او بازی می‌کردم. نعمتی است کسی از کودکی، آن زمان که نمی‌تواند یک واژه را بنویسد، استادِ قصّه و داستان و هنر داشته باشد. من چنین بودم و مامان استادِ اول و آخر من بود و هست. نوجوانی‌ام نیز در کار و زحمت و سختی گذشته است. شاگرد قصّاب بوده‌ام؛ زنجیرباف، شاگرد قهوه‌چی، چوپان، دوره‌گرد، شاگرد کفاش، شاگرد کتابفروش و دیگر شغل‌هایی که برای یک بچه‌ پایین‌شهری ممکن است باشد، اغلب همه را انجام داده‌ام تا بتوانم درسی بخوانم. آن روزها همه¬ی آینده¬ی آدم‌ها به درس و درس خواندن گره خورده بود. فردا بدون یک مدرک، تاریک و پوچ بود. برای همین من انواع قماربازی‌ها را کرده‌ام. اگر فوتبال یاد گرفتم، برای شرط‌بندی آن بود؛ وگرنه خودش در آغاز جذابیتی برایم نداشت. حضور و روح مادرم همیشه مانند یک معلم و ناظر مهربان بالای سرم بوده و هست. در محیط پر از فساد و بزه و بدبختی ، در زمانی که می‌زیستم، حضور مامان با آن اَخمِ‌ مهربان و صدای آرام، همیشه در برابرم بود و از او کودکانه خجالت می‌کشیدم و به سمت کارهای ناشایست نمی‌رفتم. یک بار که مرغِ مسجدِ یهودی‌ها را دزدیدم و بعد هم لُو رفتیم، با سکوت مامان آن قدر خجالت کشیدم که زار زار گریه کردم و او هیچ حرفی نزد؛ اما من نقره داغ شدم و دیگر به طرفِ این کار نرفتم. مامان از کودکی به ما آموخته بود که باید سخت¬جان و سخت‌کوش باشیم و خودش در این راستا استادی بود که حرف نمی‌زد و در عمل همه‌چیز را نشان می‌داد. گفتم، نوجوانی‌ام در خطی از کار و تلاش و سختی گذشت و در جایی گفته‌ام که فرصتِ آن را نداشتم یا زمانه مهلت نداد تا به آرزوها، فرداها و آینده بیندیشم. همین‌طوری، نه قارچ‌وار، که مانند یک شاخه گُلِ شمعدانی بر جان مامان بودیم و می‌روییدیم و او چه دریایی بود!» فیلم مصاحبه با ایشان: برخی از آثار نویسنده به زبان¬های دیگر نظیر، انگلیسی، ایتالیایی، ارمنی، روسی، چینی، کره¬ای، ترکی استامبولی، و زبان¬های دیگر چاپ شده¬اند. محمدرضا یوسفی، نویسنده¬ایست که تا کنون بالغ بر سیصد اثر در زمینه¬های گوناگون به چاپ رسانده و جوایز و عناوین بسیاری را به دست آورده است: کاندید جایزه¬ی هانس¬کریستین¬آندرسن در سال 2000، دریافت لوح ibby در سال 1996 از هلند، و دریافت همین لوح در هندوستان به سال 1998، آثاری چون رمان«دختری متولد می¬شود»و«رنگینه¬ها»و«گواتی» و دیگر کتاب¬ها به عنوان کتب برگزیده¬ی کتابخانه¬ی مونیخ، رمان«دختر سیاره¬ی سبز» نامزد جایزه¬ی کریاما در آمریکا، میهمان ویژه¬ی کتابخانه¬ی بین¬المللی سوید و نروژ، میهمان ویژه¬ی کنگره¬ی برلین، و دیگر عناوین گوناگون جهانی. چاپ آثار به زبان¬های گوناگون جهان، نظیر انگلیسی، ایتالیایی، روسی، چینی، ارمنی، کره¬ای، و دیگر زبان¬ها، و دریافت جوایز متفاوت از شورای کتاب کودک و کانون پرورش فکری کودکان و نهادهای مردم¬بنیاد و غیره در ایران. محمدرضا یوسفی تا کنون نزدیک به سیصد کتاب برای کودکان و نوجوانان و بزرگسالان نوشته و به چاپ رسانده است. او سال¬هاست که در عرصه¬ی کتاب و نمایشنامه و فیلمنامه، و نیز کتب نظری فعالیت می¬کند. آثار او مکاتب گوناگونی نظیر رئالیسم، ناتورالیسم، رمانتیسم، فانتزی و مدرن را در برمی¬گیرد. علت گوناگونی مکاتب را نویسنده در این می¬داند که اساسا او نیست که بر روند داستان سلطه دارد، بلکه اغلب روند داستان است که مسیر خلق خود را پیدا می¬کند. بر این باور هر داستانی به ضرورت حیات خود راهی را می¬یابد و در آن مسیر آفریده می¬شود. او در همدان متولد شده، تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان را در شهر خود به پایان رسانده، سپس در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، در رشته¬ی تاریخ فارغ¬التحصیل شده است. کتاب¬های او به اغلب زبان¬های متفاوت در جهان ترجمه شده و از آن میان می¬توان به، انگلیسی، روسی، ایتالیایی، چینی، کره¬ای، ارمنی، کرووات، ترکی، ترکی¬استامبولی، و ... اشاره کرد. او تاکنون موفق به دریافت جوایز گوناگونی در داخل ایران و جهان شده است و برخی به عبارت زیر است: 1. کاندیدای جایزه هانس کریستین آندرسن از ایران در سال 2000 میلادی 2. دریافت لوح افتخار از IBBY از هلند در سال 1996 میلادی 3. دریافت لوح افتخار از IBBY در هندوستان به سال 1998 میلادی 4. کتاب "دره آهوان" کتاب سال مجله سروش در سال 1374 5. پلاک وِیژه شورای کتاب کودک به عنوان نویسنده برگزیده سال 1379 6. دریافت سپاسنامه جشنواره "یکی بود یکی نبود" در سال 1379 برای کتاب "مثل هزار ستاره" 7. دریافت لوح ویژه شورای کتاب کودک برای کتاب "ستاره¬ای به نام غول" در سال 1375 8. دریافت لوح ویژه شورای کتاب کودک برای کتاب "دختران خورشیدی" در سال 1378 9. دریافت لوح ویژه شورای کتاب کودک برای "افسانه شیر سپیدیال" در سال 1377 10. دریافت لوح افتخار از دومین همایش کودک،مربی،خلاقیت در اصفهان به سال 1379 11. دریافت لوح تقدیر از مجله سلام بچه¬ها برای کتاب "دوچرخه سبز" در سال 1380 12. دریافت لوح ویژه شورای کتاب کودک برای "دوچرخه سبز" در سال 1380 13. دریافت لوح تقدیر از مجله سلام بچه¬ها برای کتاب " هزار ستاره" در سال 1379 14. دریافت دیپلم افتخار از کانون پرورشی فکری کودکان در سال 1381 برای کتاب "قلمزن و راهزن " 15. کتاب "افسانه بلیناس جادوگر " کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال 1379 16. دریافت دیپلم افتخار از جشنواره "زن و روستا(عذرا)" به عنوان نویسنده برگزیده در سال 1382 17. دریافت لوح ویژه به عنوان نمایشنامه برگزیده" خاله تنها، خاله با ما" از جشنواره تاتر کودک همدان 1375 18. شرکت در سمینارهای گوناگون مربوط به ادبیات کودک و نوجوان (دانشگاه بیرجند ، اصفهان، تهران) 19. دریافت لوح ویژه شورای کتاب کودک برای کتابهای "نقاشی" و "گواتی" در سال 1383 20. دریافت لوح از شورای گسترش صلح برای کتاب "حسنی کجا میروی" در سال 1383 21. دریافت لوح تندیس آندرسن از شورای کتاب کودک در سال 1383 22. کتاب "دختر سیاره سبز" نامزد جایزه کریاما در آمریکا 23. کتاب "دختری متولد میشود" اثر برگزیده کتابخانه مونیخ در سال 2003 میلادی 24. رمان «وقت قصه مرا صدا کن» کتاب برگزیده انجمن ملی کتاب 25. رمان « نمکی » کتاب برگزیده کانون پرورش فکری کودکان 26. رمان «وقتی گنجشکی جیک¬جیک یاد می¬گیرد» کتاب تقدیر شده¬ی ایران در سال 1376 او تا کنون به عنوان میهمان به کشورهای گوناگون دعوت شده، که برخی شامل کشورهای زیر است: دعوت به کتابخانه بین¬المللی سوئد دعوت به کتابخانه نروژ دعوت به ارمنستان به وسیله انجمن نویسندگان ارمنستان دعوت به تاجیکستان دعوت به آلمان برای کنگره بین¬المللی برلین دعوت به جشنواره ادبی گلاره در کردستان عراق و... برخی از آثار محمدرضا یوسفی: o اگر بچّه رستم بودم/ تهران، امیرکبیر، کتاب‌های شکوفه، ۱۳۹۰ o اسب سفید/ مشهد، آستان قدس رضوی، به نشر، ۱۳۸۹ o بزرگی / مشهد، به نشر، ۱۳۸۹ o شازده کرگدن/ تهران، سروش، ۱۳۸۹ o گرگ‌ها گریه نمی‌کنند/ تهران، افق، ۱۳۸۹ o وقت قصّه من را صدا کن/ تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۸۹ o بابا برفی/ مشهد، به‌نشر، ۱۳۸۸ o شهر گربه‌ها / تهران، پیک بهار، ۱۳۸۶ o قصّه و قصّه‌گویی/ تهران، پیک بهار، ۱۳۸۶ o آخرین پروانه‌ها/ تهران، شباویز، ۱۳۸۵ o خاله بالا و ننه سرما/ مشهد، به‌نشر، ۱۳۸۵ o همکلاسی‌ها/ تهران، فرهنگ گستر، کتاب سیب، ۱۳۸۴ o اناری‌ها/ تهران، فرهنگ گستر، کتاب سیب، ۱۳۸۴ o نامه‌هایی به آقاغوله / تهران، کتاب چرخ فلک، ۱۳۸۴ o هزار پاها/ تهران، فرهنگ گستر، کتاب سیب، ۱۳۸۴ o بچّه‌های خاک/ تهران، افق، ۱۳۸۴ o کلاغ‌ها/ تهران، فرهنگ‌گستر، کتاب‌ سیب، ۱۳۸۴ o من و ماه و ستاره/ تهران، شباویز، ۱۳۸۴ o کارگاه داستان/ تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۸۳ o آواز/ تهران، شباویز، ۱۳۸۳ o آتا سای/ تهران، شباویز، ۱۳۸۲ o اگر آدم‌ها پروانه بودند/ تهران، کیهان، ۱۳۸۲ o گواتی/ تهران، شعله اندیشه، ۱۳۸۲ o آواز باد/ تهران، شباویز، ۱۳۸۱ o اطلسی و نرگسی/ مشهد، به‌نشر، ۱۳۸۱ o بُوی باران/ تهران، انتشارات مدرسه، ۱۳۸۱ o نمایشنامه مرغ قدقدی/ تهران، شباویز، ۱۳۸۱ o همه جا ستاره بود/ تهران، [بی‌نام]، ۱۳۸۱ o دختر سیاره سبز/ تهران، شباویز، ۱۳۸۱ o شاهاز بز جادویی/ تهران، محراب قلم، ۱۳۸۰ o ننه انسی ستاره بود/ مشهد، به‌نشر، ۱۳۸۰ o یوسفی که می‌خواستم/ تهران، پیدایش، ۱۳۸۰ o آیدا؛ دخترماه/ تهران، ویژه نشر، ۱۳۸۰ o تا خورشید راهی نیست/ مشهد، به‌نشر، ۱۳۷۹ o ستاره آرزو/ تهران، نشر قو، ۱۳۷۹ o دختران خورشید/ تهران، پیدایش، ۱۳۷۷ o پسر فیروزه‌ای/ تهران، پیدایش، ۱۳۷۶ o درس انار/ تهران، پیدایش، ۱۳۷۶ o قصه کوچ/ تهران، قلمرو، ۱۳۷۶ o یک وجب آسمان/ تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۷۶ o ستاره‌ای به نام غول/ تهران، قدیانی، کتاب‌های بنفشه، ۱۳۷۵ o نخودی و بی‌بی همدم/ [بی‌جا]، نماد هنر و ادبیات، ۱۳۷۵ o هفت دختران آرزو/ تهران، سروش، ۱۳۷۵ o لالی/ تهران، نهاد هنر و ادبیات، ۱۳۷۴ o پرپرو، مرغ دریا/ تهران، انتشارات مدرسه، ۱۳۷۳ o مسافر دریا/ تهران، انتشارات مدرسه، ۱۳۷۳ o بره حنا، سم طلا/ سازمان جنگل‌ها و مراتع کشور، ۱۳۷۳ o امید علی خان/ تهران، زلال، ۱۳۷۳ o هفت‌چناران/ تهران، کتاب‌های شکوفه، ۱۳۷۲ o تا سارا، اسبِ بالدار/ تهران، انتشارات مدرسه، ۱۳۷۲ o وقتی پرنده‌ها پرواز کردند/ تهران، احیاء کتاب، ۱۳۷۱ o خانه‌ای رو به آفتاب/ تهران، خانه آفتاب، ۱۳۶۹ o قفس / تهران، کتاب‌های شکوفه، ۱۳۶۹ o دنیا مالِ من است/ تهران، کتاب‌های شکوفه، ۱۳۶۹ o وقتی باران بارید/ تهران، خانه آفتاب، ۱۳۶۹ o ماه منیر/ تهران، فرهنگخانه اسفار، ۱۳۶۷ o سال تحویل شد/ تهران، شباهنگ o مهمانی گرگ‌ها/ تهران، پیک بهار لیست جوایز و موقعیت¬ها: 1. کاندیدای جایزه هانس کریستسن اندرسن از ایران در سال 2000 میلادی 2. دریافت لوح افتخار از IBBY از هلند در سال 1996 میلادی 3. دریافت لوح افتخار از IBBY در هندوستان به سال 1998 میلادی 4. کتاب "دره آهوان" کتاب سال مجله سروش در سال 1374 5. پلاک وِیژه شورای کتاب کودک به عنوان نویسنده برگزیده شال 1379 6. دریافت سپاسنامه جشنواره "یکی بود یکی نبود" در سال 1379 برای کتاب "مثل هزار ستاره" 7. دریافت لوح ویژه شورای کتاب کودک برای کتاب "ستاره ای به نام غول" در سال 1375 8. دریافت لوح ویژه شورای کتاب کودک برای کتاب "دختران خورشیدی" در سال 1378 9. دریافت لوح ویژه شورای کتاب کودک برای "افسانه شیر سپید یال" در سال 1377 10. دریافت لوح افتخار از دومین همایش کودک،مربی،خلاقیت در اصفهان به سال 1379 11. دریافت لوح تقدیر از مجله سلام بچه ها برای کتاب "دوچرخه سبز" در سال 1380 12. دریافت لوح ویژه شورای کتاب کودک برای "دوچرخه سبز" در سال 1380 13. دریافت لوح تقدیر از مجله سلام بچه ها برای کتاب " هزار ستاره" در سال 1379 14. دریافت دیپلم افتخار از کانون پرورشی فکری کودکان در سال 1381 برای کتاب "قلمزن و راهزن " 15. کتاب "افسانه بلیناس جادوگر " کتاب سال جمهموری اسلامی ایران در سال 1379 16. دریافت دیپلم افتخار از جشنواره "زن و روستا(عذرا)" به عوان نویسنده برگزیده در سال 1382 17. دریافت لوح ویژه به عنوان نمایشنامه برگزیده " خاله تنها، خاله با ما" از جشنواره تاتر کودک همدان 1375 18. شرکت در سمینارهای گوناگون مربوط به ادبیات کودک و نوجوان (دانشگاه بیرجند ، اصفهان، تهران) 19. دریافت لوح ویژه شورای کتاب کودک برای کتابهای "نقاشی" و "گواتی" در سال 1383 20. دریافت لوح از شورای گسترش صلح برای کتاب "حسنی کجا میروی" در سال 1383 21. دریافت لوح تندیس آندرسن از شورای کتاب کودک در سال 1383 22. کتاب "دختر سیاره سبز" نامزد جایزه کریاما در آمریکا 23. کتاب "دختری متولد میشود" اثر برگزیده کتابخانه مونیخ در سال 2003 میلادی 24. رمان «وقت قصه مرا صدا کن» کتاب برگزیده انجمن ملی کتاب 25. رمان « نمکی » کتاب برگزیده کانون پرورش فکری کودکان 26. دعوت به کتابخانه بین¬المللی سوید 27. دعوت به کتابخانه نروژ 28. دعوت به ارمنستان به وسیله انجمن نویسندگان ارمنستان 29. دعوت به تاجیکستان 30. دعوت به آلمان برای کنگره بین¬المللی برلین 31. دعوت به جشنواره ادبی کردستان عراق و... برخی از آثار محمد رضا یوسفی در عرصه¬ی فیلم و سریال و انیمیشن: 1-فیلم سینمایی «یک وجب از آسمان» به کارگردانی وزیریان 2-فیلم سینمایی« درس انار »به کارگردانی وزیریان 3-سریال «ضرب¬المثلها» به کارگردانی شاپور قریب، فیلمنامه محمد رضا یوسفی 4فیلم بلند «پاییز عشق» به کارگردانی مجتبی حسینی فیلمنامه محمد رضا یوسفی 5-سریال انیمیشن«افسانه¬ی آرش» به کارگردانی کاویان راد، سازمان صبا ، فیلمنامه محمد رضا یوسفی 6-سینمایی انیمیشن«افسانه¬ی برزو»1 به کارگردانی میگلی، سازمان صبا ، فیلمنامه محمد رضا یوسفی 7 - سینمایی انیمیشن« افسانه¬ی برزو»2 به کارگردانی میگلی، سازمان صبا ، فیلمنامه محمد رضا یوسفی 8-مستند-داستانی «ابوریحان بیرونی» به کارگردانی میگلی، سازمان صبا، فیلمنامه محمد رضا یوسفی 9-فیلم بلند سینمایی «علفزار» به کارگردانی محمد علی طالبی«برنده¬ی برترین فیلم در جشنواره¬ی فیلم هندوستان» فیلمنامه محمد رضا یوسفی و علی طالبی 10-مدیر کارگاه فیلمنامه¬نویسی در سازمان صبا، و... email: yousefi.wriet@gmail.com site:yousefiwriter.ir instagram:yousefi.writer

  • تدرس عازف *** القلعة ***

    سهلة ورخیصة الفنان والموسیقی ، ماهرا دروس خصوصیة فی منزلک ، الأصدقاء لا قیود العمر سیداتی سیدی روث کیفیة تصحیح بالإصبع على لوحة المفاتیح روث اکوردهای...

  • بناء المسار + الإعداد. میکس., اتقان ، إلخ. کلمات

    Build a track + setting. میکس., the mastering, etc. of poetry, under the terms of the company ملودین with the management of the composer and the singer of raised pop music, "Hamid chitsaz" Holding کلاسهای sight reading and the preparation of special sound of readers Orders, mixing and mastering by the Company be accepted Order the preparation of poetry, of poets raised by the Company be accepted Preparation and production of the album with the permission of the guidance by the company is accepted. For more information with the phone number below call to be achieved 09195149701__09364611520

  • أوامر الخط

    قبول طلبات الخط حسب ذوقکم بمختلف الأسالیب وإنشاء لوحات الهدایا الزخرفیة والفنیة وتصمیم الثناء والأنساب والمراسیم التنظیمیة المختلفة وختم وتصمیم الأسماء والشعارات وتصمیم اللافتات الفاخرة والإعلانیة والأجنحة الفنیة للأساتذة جمعیة الخطاطین الإیرانیین وجامعة الفنون والخط الرقمی والتقلیدی وإنتاج اللوحات الفاخرة والخشب والمعادن والنقش باللیزر.\r\nتفتخر Nagaristan Mehr بمجموعة Graphicshop.ir \"Graphic Shop\" التی تتلقى منذ ثلاثة عقود طلبات الخط من المواطنین الإیرانیین وغیرهم من المتحدثین باللغة الفارسیة الأعزاء داخل وخارج بلدنا الحبیب، بالإضافة إلى المتحمسین من الدول الناطقة بالعربیة المحترمة من المنطقة.

  • التقلیدیة الفرقة الموسیقیة الأذربیجانیة

    مجموعة من الموسیقى التقلیدیة ، بما فی ذلک الآلات الموسیقیة ، السنطور آلة الکمان،. القطران ، إلخ. تمبک و الوضوح ، و القارئ ، أو جزء منها. مجموعة الموسیقى ازهرى ، بما فی ذلک الآلات الموسیقیة, الأکوردیون, الخ. الطبول, لوحة المفاتیح, الغیتار وغناء ، أو جزء منها. أیضا ، معهد إعداد المراسم والاحتفالات ، أحبائک ، إلخ. مجموعات مختلفة مثل: مجموعة القش و def., آلیة لتنفیذ الدهول, الحب, مجموعات, رقص, سما, الخ., دی جی یا آنسة, سیدی, الإرسال. العصابات هذه المؤسسة کل من الفنانین, ساقطا, الخ. باشخصیت و فی منتصف العمر الذی هو نموذجی من العروض ، فهی فی مکتب المعهد متاحة ومرئیة.للحصول على المشورة ، یرجى الاتصال بمکتب المؤسسة یرجى الاتصال.

  • زهرة صناعیة مضیئة M2FLOWER

    زهرة مضیئة تبعث الضوء فی الظلام دون الحاجة لأی تیار کهربائی (کهرباء وبطاریات).

  • الرسم على الحائط / الرسم على سقف المنزل

    آیا دوست دارید با هر بار نگاه کردن به سقف و دیوار خانه تان در زیبایی آن غرق شوید؟ با ما به رویای خود برای تبدیل کردن فضای خانه‌تان به یک گالری هنری خصوصی نزدیک‌تر شوید. تیم ما با بهره‌برداری از تکنیک‌های کلاسیک ،نئوکلاسیک ،سنتی و مدرن، آثار هنری معتبر و با کیفیت را روی دیوار و سقف شما به تصویر می‌کشد. هنری که با زمان زیباتر می‌شود. کیفیت بالا با رنگ‌های ماندگار. اجرای دقیق و حرفه‌ای توسط نقاشان ماهر. با ما تماس بگیرید----> گروه فوق تخصصی نقاشی هنری هنربرتر

  • أفضل مدرسة الموسیقى تهرانپارس و شرق طهران

    بهترین آموزشگاه موسیقی منطقه تهرانپارس دارای مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اساتید بنام و باتجربه خانم و آقا ، دارای درجه یک هنری آموزش کلیه ساز ها و آواز (ویلنسل ، فلوت ، آکاردئون ، قانون ، کمانچه، ویلنسل، ساز دهنی،ترومپت و...) کلاسهای تخصصی کودکان و انجام بازیهای هوشمند توسط اساتید دارای مدرک فوق لیسانس موسیقی آموزشگاه منتخب در سال های 85 و 87 اساتید درجه یک و فارغ التحصیل دانشگاه موسیقی متد روز و جهانی و برگزاری کلاسهای کنکور هنر کنسرت آموزشگاهی پس از 3 ماه کلاسهای تخصصی ارف کودکان توسط استاد متخصص و مشاوره جهت انتخاب ساز سرویس رفت و آمد جهت هنرجویان کلاسهای گروه نوازی تلفن 77884879 تلفکس 77746949 تهرانپارس ، ابتدای 142 شرقی (برادران قانع) ، پلاک 13(بلوار پاساژ سپید)

  • لوحة فنیة

    تنفیذ اللوحات والأوامر الجداریة بجمیع الأسالیب والتقنیات \r\nمع التصامیم والألوان حسب ذوقک \r\nبأقل الأسعار

  • لیس لدیک الوقت لشراء هدیة؟ أنواع لوحات الخط الخطی

    انواع تابلوهای خوشنویسی در ابعاد و طرحهای فاخر و قیمت مناسب.تابلو خوشنویسی کادویی اصیل و فاخر. کانال تلگرام آثار: mahneviscom1@

  • لیس لدیک الوقت لشراء هدیة؟ لوحة الخط

    تابلوها و بومهای خوشنویسی در مدلهای مختلف هدیه ای کاملا متفاوت و اصیل برای هنردوستان.

  • طلب لوحات فاخر بالخط العربی

    سفارش بوم نقاشیخط و انواع تابلو خط ،به خط معلی و شکسته نستعلیق جهت دکوراسیون منزل و هدیه به عزیزان شما ، با متن و شعر دلخواه شما. خوشنویسی ،هدیه ای متفاوت و اصیل. جهت مشاهده نمونه ها لطفا پیام بدید. کانال تلگرام : mahneviscom1@

  • دروس خصوصیة فی الموسیقى والغناء فی المنزل على ید السیدة

    مجاملة وختم\r\nتدریب موسیقی خاص فی المنزل على ید خبیرة نسائیة مضمون ومتخصص 100%\r\n(بیانو، أرغن، سنتور، جیتار، کمان، فرقة طبل، طبول، دف، دف وجمیع الآلات النفخیة)\ r \n\r\n\r\nتدریب صوتی خاص (کلاسیکی وبوب وتقلیدی) على ید خبیرة نسائیة فی منزل مضمون ومتخصص.\r\n\r\nصناعة الصوت بما فی ذلک الصولفیج - الإیقاع - تدریب الحنجرة - التصمیم - تقنیات الغناء - الحجاب الحاجز - الحجم - النغمة - التراکیب الصوتیة - الإیقاع - التناغم بمستویات مختلفة.\r\n\r\nمن خلال تقدیم شهادة أکادیمیة صالحة وسیرة تعلیمیة مفیدة\r\n\r\nالاستشارة لشراء الآلات المتنوعة

  • دروس خصوصیة فی الموسیقى والغناء فی المنزل على ید السیدة

    مجاملة وختم\r\nتدریب موسیقی خاص فی المنزل على ید خبیرة نسائیة مضمون ومتخصص 100%\r\n(بیانو، أرغن، سنتور، جیتار، کمان، فرقة طبل، طبول، دف، دف وجمیع الآلات النفخیة)\ r \n\r\n\r\nتدریب صوتی خاص (کلاسیکی وبوب وتقلیدی) على ید خبیرة نسائیة فی منزل مضمون ومتخصص.\r\n\r\nصناعة الصوت بما فی ذلک الصولفیج - الإیقاع - تدریب الحنجرة - التصمیم - تقنیات الغناء - الحجاب الحاجز - الحجم - النغمة - التراکیب الصوتیة - الإیقاع - التناغم بمستویات مختلفة.\r\n\r\nمن خلال تقدیم شهادة أکادیمیة صالحة وسیرة تعلیمیة مفیدة\r\n\r\nالاستشارة لشراء الآلات المتنوعة

  • دروس خصوصیة فی الموسیقى والغناء فی المنزل على ید السیدة

    مجاملة وختم\r\nتدریب موسیقی خاص فی المنزل على ید خبیرة نسائیة مضمون ومتخصص 100%\r\n(بیانو، أرغن، سنتور، جیتار، کمان، فرقة طبل، طبول، دف، دف وجمیع الآلات النفخیة)\ r \n\r\n\r\nتدریب صوتی خاص (کلاسیکی وبوب وتقلیدی) على ید خبیرة نسائیة فی منزل مضمون ومتخصص.\r\n\r\nصناعة الصوت بما فی ذلک الصولفیج - الإیقاع - تدریب الحنجرة - التصمیم - تقنیات الغناء - الحجاب الحاجز - الحجم - النغمة - التراکیب الصوتیة - الإیقاع - التناغم بمستویات مختلفة.\r\n\r\nمن خلال تقدیم شهادة أکادیمیة صالحة وسیرة تعلیمیة مفیدة\r\n\r\nالاستشارة لشراء الآلات المتنوعة

  • موقف الغیتار

    پایه گیتار فلزی درجه یک مارک سناتور

  • حقیبة جیتار

    کیف گیتار برزنتی تمام ابر

    فن
    قائمة الأسعار والمنتجات الفنیة ، بما فی ذلک إعداد وإنتاج ألبومات الموسیقى بترخیص من وزارة الصحة ، وتألیف الأغانی ، وترتیب ، وخلط ، وإتقان ، والشعر ، وتدریب البوق وسیدرام